نه آمار دقیقی دارند و نه واقعی. عرفانهای زیرزمینی که با نام حلقه مشهور شدهاند، گاهی حتی در یک زیرزمین نمور و تاریک تدریس میشوند و سایه آسیبهای آن تا بالاترین سطح جامعه را دربرمی گیرد. خودکشی، دیگر کشی و فسادهای اخلاقی از جمله آسیبهایی هستند که به این عرفانهای دروغین گره خوردهاند. به اعتقاد محقق، شاعر و نویسندهای که سالیان سال در این زمینه تحقیق کرده است، رشد عرفانهای نوظهور و کاذب در سایه کمکاری و عدممعرفی عرفانهای ناب و حقیقی به افراد جامعه به وجود میآید که از مهمترین فرقههای انحرافی آن که این روزها زیر پوست شهر خزیده و در حال رشد است، عرفان نوظهور حلقه است. عارف اصفهانی از عرفانهای نوظهور با اسمهای مختلفی مثل معنویت یا عرفانهای سکولار، عرفانهای دروغین و وارداتی نام میبرد. با او درباره این عرفان که حالا جوانان بسیاری را به دام خود انداخته، گفتو گویی داشتیم که در زیر میخوانید:
■ لطفا تعریفی از عرفانهای نوظهور داشته باشید و بگویید مرز بین عرفان کمال با عرفانهای نوظهور از جمله حلقه چیست؟
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سربتراشد قلندری داند
عرفان حقیقی روش تجربی درک حقیقت، خود شناسی و خدا شناسی است؛ اما عرفانهای نوظهور تقلیدی و کورکورانه است و اینجاست که خطر ورود شبه علم و خرافات به نام عرفان در اذهان عمومی احساس میشود، بر فرض مثال اگر بخواهند به یک کودک بخاری را معرفی کنند، می گویند، بخاری یک وسیله گرمایشی است که انسانها اختراع کردهاند، سوخت آن با منابع انرژی مانند چوب و نفت و گاز و امثالهم تامین میشود و تولید گرما میکند و ممکن است دلشان بخواهد به کودک بگویند بخاریها با تولید اکسیژن به تنفس ما و جلوگیری از آلودگی هوا هم کمک میکند و کودک هم کورکورانه این مطلب نادرست را بپذیرد؛ چون قبل از آن مطالبی را از زبان دانشمندان و تجربه علما گفتهاند که به حقیقت نزدیک و برای عوام مانند کودک جذاب است؛ اما در عرفان حقیقی، پیر فقط میتواند به عنوان بلد راه تا نزدیک بخاری او را همراهی کند، در سکوت محض. بدون تلقین و تقلید؛ چون همانطور که اشاره کردیم عرفان حقیقی روش تجربی درک حقیقت است. پس این فرصت را به کودک میدهیم که خودش بخاری را تجربه کند و این درک مختص خودش است؛ بنابراین کلاسهایی که دایر شده با کتاب و دفتر و تخته وایت برد و جزوه و این داستانها و معلمی که خودش بدون هیچ تجربه و سلوک و طی طریقی کاملا کورکورانه حتی بدون جا انداختن یک واو میگوید اینها همانهایی هستند که فلانی گفته است من هم پذیرفتم و شما هم باید بپذیرید و این روش نه عرفان است و نه روش تجربی، بلکه جهل مطلق است.
■ علت گسترش عرفانهای نوظهور را در چه میبینید؟
ریشه طریقت، شریعت است. وقتی که ما در معرفی شریعت خود موفق نباشیم و احیانا خطاهایی در لباس شریعت داشته باشیم، هر کسی علم مخالفتی برافرازد، هرچند دروغگو و کذاب باشد، عوام، گرد آن جمع خواهند شد.
■ جوانان یکی از جامعههای هدف این فرقهها به شمار میروند. به نظر شما، چه عواملی باعث گرایش جوانان به این عرفانها شده است؟
چشم فلک نبیند زین طرفهتر جوانی
در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری
قطعا زمانی که ما نتوانیم در معرفی طریقت خویش به نسل جوان در مسیر درستی گام برداریم، بیگانهای آنها را انتخاب خواهد کرد و با شبه علم فریب خواهد داد؛ چرا که آینده سالم هر جامعهای منوط به آگاهی جوانان آن جامعه است، اگر عرفانی یا روشی، جوان را به تفکر و تحقیق وادارد، حقیقت است، اما اگر مکتبی به جوان بگوید که حقیقت تنها این است که ما می گوییم و لاغیر، به این دلیل که فلان شخص یا به اصطلاح دکتر و استاد و ... این موضوع را بیان کرده است، قطعا به بیراهه رفتهایم.
■ عرفان حلقه، چه آسیبهایی را متوجه جامعه ما میکند؟
در حقیقت این موضوع را میتوان از چند جهت بررسی کرد، اول اینکه ما یک مشت جوان بی تجربه داریم که یک مقدار دانش سطحی پیدا کردهاند بدون هیچ عمق درکی که آنهم به آنها تزریق شده است و خودشان را استاد و صاحبنظر میدانند و به خودشان اجازه میدهند که با اعتماد به نفس کاذب در مورد همه چیز نظر بدهند حتی شعر، حتی هنر، حتی روانشناسی حتی جامعه شناسی؛ یعنی جوان در کمتر از دو سال دچار این توهم میشود که حالا یک موجود همه چیزدان است. مورد دوم بحث نواقص اخلاقی است: در عرفان حقیقی شاگرد طی سالها به کمک استاد به کمرنگ کردن نواقص اخلاقی خود و قدم برداشتن در مسیر رشد میپردازد؛ اما در این گونه بدعت گذاریها شاگردان با این توهم که سر سفره فلان شخص هستند و ناخودآگاه و بدون تلاش و خود شناسی هوش برتری نواقص اخلاقی آنها را از بین میبرد معمولا پس از پایان دوره به جای کمرنگ شدن نواقص اخلاقی غرور و خود برتربینی و قضاوت دیگران، حتی قضاوت مثبت و منفی بودن اشیا و خرافهگرایی را هم به جمع نواقص اخلاقیش خواهد افزود.
مسئله سوم، عرفان حقیقی، با تقویت ایمان و یقین در فرد، ترسها و نگرانیهای او را از بین میبرد؛ اما در روشهای نوظهور و بدعت گذاری ها، شاهد ترسو شدن افراد فاصله گرفتن از اجتماع، بد و خوب کردن مکانها مکاتب دیگر و قضاوتهای عجولانه و سطحی در مورد همه موضوعات در افراد هستیم.
قطعا زمانی که یک قشر وسیعی از جامعه در کمتر از دو سال بشوند استاد عرفان و برای خودشان اسم و رسم و شاگرد و منزلت پیدا کنند، باید منتظر انواع بزهها، آسیبهای اجتماعی، خطاها در این اعتماد سازی کاذب باشیم که بنده دانشی از آن ندارم، اگر چیزی هم شنیدهام، نقل قول مردم بوده است، ولی در این مورد بسیار شنیدهام که عدهای آسیب دیدهاند و شاهد این ماجرا پروندههای متعدد روی میز دادگستری کشور است.
■ مطالبی را که شما بیان کردید میتوان جزو عوامل فردی دانست. آیا عوامل فرهنگی و اجتماعی هم در این گرایش موثر است؟
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست دری دگر زدن اندیشه تبه دانست
در عرفان اسلامی بسیای از بزرگان دینی و اهل عرفان چراغهای پر نوری برای روشن شدن مسیر در طی طریق روشن کردهاند و بهره نبردن از شریعت در طریقت مانند این است که یک نفر بگوید من هیچ کدام از نقشههای جغرافیایی تهیه شده تا اکنون را قبول ندارم همه اشتباه گفتهاند، اینکه من می گویم و میخواهم از اول خودم همه را اندازه بگیرم و بعد خود را والی حقیقت بداند و عدهای هم کورکورانه و مقلدانه توهمات فکری او را یا با انگیزههای مالی یا شهرت یا جهل منتشر کنند.
بدعت گذاری در شریعت هیچگاه چراغ روشنی دست انسانها نداده است و فقط توانسته عدهای جاهل را مدتی سرگرم کند که خود این موضوع میتواند ریشه در اهداف سیاسی هم داشته باشد که بنده چون تخصصی در سیاست ندارم به آن نمیپردازم.
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
حقیقت را باید تجربه کرد، باید درک کرد، باید چشید؛ حقیقت را نمیشود روی تخته وایت برد نقل قول یا منتقل کرد.
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که کار عشق در دفتر نباشد
عرفان حقیقی قیل و قال نیست
عرفان حقیقی شور و وجد و حال است
در جامعهای که میانگین کتابخوانی نزدیک یک دقیقه در سال است، هر کسی میتواند خرافه و سخنهای بی پایه و اساسی را با سخنان بزرگان و نظریهها و قوانین علمی که برای عوام جذاب است و به صورت فطری قابل قبول مینماید، بیامیزد و شبه علمی را برای دنبال کردن اهداف سیاسی- اجتماعی خود به وجود بیاورد.
■ پیشتر بیان کردید که این عرفانها ادعای بالا بردن بهداشت روانی و آرامش افراد میکنند، آیا این فرقهها میتوانند بهداشت روانی افراد را تضمین کنند؟ و به نظر شما در این زمینه چه باید کرد؟
خیر چنین چیزی اصلا صحت ندارد. ممکن است برای مقطعی کوتاه آن هم به خاطر تلقین مانند مواد مخدر و مسکن عمل کند؛ اما شبه علم و عرفانهای نوظهور هیچگاه نمیتواند درد خلأمعنوی در جامعه را درمان کند و افراد علاوه بر آسیبهای اعتقادی، به مرور زمان دچار آسیبهای جسمی، روحی و روانی هم میشوند. متأسفانه افراد شرکت کننده در کلاسها متوجه آسیب اعتقادی که به طور نرم و نامحسوس در طی آموزشهای فرقه رخ میدهد، نمیشوند؛اما آسیبهای جسمی، روحی و روانی که نمود بیشتری دارد و فرد را ازحالت عادی خارج و زندگی او را مختل میکند و در اکثر موارد هم درمانی برای آن نمییابند و بحث اصلی بنده این است که آیا این افراد اصلا صلاحیت تدریس عرفان حقیقی را دارند یا نه یا اینکه آیا عرفان حقیقی را هم میشود مثل علوم دیگر درس داد؟ و نقلقول کرد. به نظر بنده ارگانهای فرهنگی همچون سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان ملی جوانان، معاونت فرهنگی دانشگاهها و آموزش و پرورش لازم است برای نیروهای برجسته فرهنگی خود، کارگاههای فشرده آشنایی با عرفانهای کاذب برگزار کنند که از شناخت اولیه جنبشهای معنوی نوظهور بیبهره نباشند و به باز شدن چشم حقیقت بین جامعه در این فضای تاریک معنوی دنیا کمک کنند. در پایان لازم می دانم به عنوان یک فرد از جامعه و عضو کوچکی از خانواده ادبیات و عرفان فارسی در جایی که مکتبی نوظهور با بدعت گذاری در دین و نشر اکاذیب و خرافه به سرعت و سینه به سینه صدها طرفدار پیدا میکند، زنگ خطر امکان پایه گذاری یک جمهوری لیبرال را از جانب دشمنان به صدا دربیاورد.
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد//////
انتهای پیام
«پایگاه خبری گیتیآنلاین درباره صحت یا رد ادعاها قضاوتی ندارد و مسئولیتی نمیپذیرد»