
محمد حقیقی راد - ساعت ۲۱ و ۴۸ دقیقه و ۱۶ ثانیه یکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۶ بود که گسلی پر انرژی در ۱۱ کیلومتری عمق زمین بخش ازگله آن چنان جنبید که زلزلهای ویرانگر به بزرگی ۷.۳ ریشتر چندین استان غربی کشور را به لرزه درآورد؛ به شکلی که تمام خانهها را با خاک یکسان کرد.
سهسال از لرزیدن مناطق زلزله زده کرمانشاه میگذرد و هنوز سر بعضی گذرها، کانکسها یادآور شب هولناک حادثه هستند. تعدادی از کانکسنشینهای آن روزها بعد از دوسال و نیم کانکسنشینی، زیر سقفهای نیمهکاره پناه بردهاند و خیلیها هم هنوز در کانکس زندگی میکنند به گونهای که در روز ۱۷ تیرماه ۹۹ اسماعیل نجار، رئیس مدیریت بحران کشور اعلام کرد در حال حاضر حدود ٦٥٠ کانکس در سرپل ذهاب وجود دارد که افراد در آن زندگی می کنند.
در این رابطه این سوال پیش می آید آیا کانکس نشینان افرادی هستند که اجاره نشین بوده و پس از دریافت رهن و اجاره خود، باز هم به این امر مبادرت می کنند و اصولا کانکس نشینی شامل کدام دسته از زلزله زدگان است؟ از سوی دیگر این سوال مطرح است که پول های اهدایی مردم به سازمانهای دولتی و سلبریتی ها در کجا خرج شده که همچنان شاهد کانکس نشین هستند؟
باعث تاسف است پس از چندسال هنوز مردم این منطقه در کانکس زندگی میکنند و سرپناهی برای خود ندارند و از شنیدن اینکه هنوز مردم این منطقه کانکسنشین هستند بسیار دلگیر شدیم و باید پرسید که چرا تا این لحظه این مشکل حل نشده است و من نمیدانم متولیان امر چگونه میخواهند کوتاهی خود را توجیه کنند و چه جوابی دربرابر مردم محروم مناطق زلزله زده بدهند ؟؟؟
وقتی پای درددل خانواده زجر کشیده ای در مناطق زلزله زده می نشینی و پدر آن خانواده مردیست که فقر و عرق شرم بر جبین دارد که در سن ۳۷ سالگی تصمیم گرفته دو کلیه متعلق به هریک از اعضای خانواده را که شد بفروشد تا خانوادهاش بتوانند بعد از ۳ سال دوندگی بیثمر طعم زندگی دوباره در یک خانه را بچشند و دندان بر دندان می ساید تا حداقل رفاهی که مسئولین راحت از کنارش می گذرد برای خانواده اش تامین کند و ابن گوشه ای از دردهای انهاست و حال با مشاهدات میدانی که از مناطق زلزله زده کرمانشاه داشتیم اقدام به بررسی و اسیب نگاری در این مناطق می پردازد.
در زلزله سال۹۶ که در هشت شهر و ۱۹۳۰ روستا به وقوع پیوست، دهها هزار واحد تخریب، حدود ۷۰۰ نفر کشته و هزاران زخمی بر جای گذاشت، سه عامل منجر به کاهش بسیار زیاد جانباختگان گردید در غیر اینصورت هزاران و شاید دهها هزار کشته بر جای میگذاشت، مهمترین عواملی که تعداد جانباختگان را به حداقل رساند:
۱- زمان وقوع زلزله که ساعت ۹ و ۴۸ دقیقه شب بود و مردم بیدار و خیلیها بیرون بودند.
۲- وقوع یک پیش زلزله که هشداری بود برای مردم ساکن این مناطق
۳- وجود شبکههای اجتماعی همانند تلگرام اینستاگرام، فیس بوک و غیره که بعد از وقوع پیشلرزه شروع کردند به هشدار و اطلاع رسانی که نقش مهمی جهت خروج مردم از خانههای خود داشت.
۴- خیلی از واحدها بخصوص در روستاها نوساز بودند، چون در جریان جنگ ایران و عراق اشغال شده و ساکنان آن به مناطق دیگر آواره شده بودند و بعد از اتمام جنگ مردم اقدام به بازسازی خانه های خود کرده بودند.
در این سرزمین پر سوانح و حادثه خیز همانگونه که فاقد استراتژی و مدیریت ریسک و پیشگیرانه هستیم، فاقد برنامه پسا سوانح و بحران نیز هستیم.
بعد از جریان زلزله کرمانشاه مسئولین با وعده و وعیدهای زیادی قول کمک به مردم زلزله زده کرمانشاه دادند، وعده دادند در کنار زلزلهزدگان بمانند، به مستاجرین زلزلهزده زمین واگذار کنند و آنها که حدود نصف جمعیت زلزله زدگان را تشکیل می دهند را صاحب خانه کنند، اما مسئولین زلزلهزدگان را در نیمه راه تنها گذاشتند و خبری از زمین مستاجرین و خانهدار کردن آنها نیست.
در امر بازسازی نیز با مشکلات و چالش های زیادی مواجه هستیم:
۱- مسئولین بازسازی را به بازسازی صرف فیزیکی تقلیل دادهاند و آن را به یک کالبد آجر و ملات خلاصه کرده اند، اگر چه تسهیلات اعطائی برای بازسازی واحدها نیز اصلا کافی نبود و خیلی از زلزلهزدگان هنوز پایلوت نشین هستند، دوم اینکه اعطاء این تسهیلات بسیار ناشیانه و دور از عدالتمحوری بود، برای مثال برای یک واحد ۵۰ متری و یک واحد ۲۰۰ متری به یک اندازه تسهیلات پرداخت کردند و این گونه زلزلهزدگان زیر آوار بدهکاری و قرض و نداری گیر افتادند.
۲- بازسازی فضای اجتماعی مغفول مانده است، در طی سه سال گذشته شاهد هیچ گونه اقدام شایستهای در این راستا نبودهایم. طلاق، خشونت خانوادگی، اعتیاد و سرقت افزایش یافته و امنیت روانشناختی، اجتماعی و شغلی روز به روز کاهش پیدا میکند.
۳- نه تنها خبری از بازسازی فضای روانشناختی نیست، بلکه بدهکار بودن زلزله زدگان و فشار بانکها این فضا را دوچندان به قهقرا برده است.
۴- برای بازسازی فضای اقتصادی و اشتغالزایی نیز اقدامی صورت نگرفته است و میزان فقر و بیکاری روز به روز افزایش می یابد.
۵- فضای فرهنگی نیز کماکان با مشکلات زیادی مواجه است، مدارس از لحاظ فیزیکی وجود دارند و امر آموزش و تحصیل با چالشهای فراوانی مواجه است، کتابخانه و فرهنگسراها از لحاظ فیزیکی نیز بازسازی نشدهاند.
اما درد و رنج زلزلهزدگان کماکان برجاست، و پس از سه سال از آن سانحه سخت و ویرانگر به بعضی از تالمات زلزلهزدگان اشاره میکنیم:
۱- خیلی از زلزلهزدگان نسبت به زندگی و آینده ابراز ناامیدی می کنند.
۲- سایه فقر و بیکاری بیش از پیش در این مناطق احساس میشود.
۳- فشار روانی زلزلهزدگان را در تنگنا قرار داده است.
۴- طلاق، خشونت خانوادگی، اعتیاد، بیکاری بلای جان بازماندگان از زلزله است.
۵- مهاجرت بازماندگان از زلزله برای کار به کشورهای خارجی روز به روز افزایش مییابد.
۶- روابط، ساختار و ارزشهای خانواده دچار دگردیسی شده است.
۷- انگیزه کار، تشکیل خانواده، تحصیلات و حفظ خیلی از ارزشها کاهش پیدا کرده است.
۸- مدارس کماکان به چرخه آموزش به معنای کلمه برنگشته و نه دانش آموز و نه معلم انگیزه آنچنانی برای یادگیری و آموزش ندارند، قبولی و کارنامه دانش آموزان معیار آموزش و یادگیری نیست. اکنون نیز که موضوع آموزش مجازی مطرح است خیلی از دانش آموزان فاقد گوشی اندروید و تبلت جهت این امر هستند.
۹- فشار بانک ها به زلزلهزدگان جهت دریافت اقساط و ارسال پیامک و تماس تلفنی و تهدید آنها با اقدامات قضایی، بار روانی زیادی را به مردم تحمیل کرده است.
۱۰- افزایش شدید قیمتها و مسائل مرتبط با #کووید۱۹ مشکلات و مسائل مناطق زلزله زده کرمانشاه را تشدید کرده است.
۱۱- بیکاری و تعطیلات کرونایی، مستاجرین و قشر کارگر این مناطق را دوچندان تحت فشار قرار داده است. (حدود ۴۷٪ زلزله زدگان شهر سرپل ذهاب مستاجر هستند)
انتظار داریم که دولت به موارد زیر اهتمام دهد:
- بخشش یا تعویق بازپسگیری تسهیلات زلزله در مناطق مذکور.
- بازاندیشی در بازسازی و توجه جدی به بازسازی اجتماعی، روانشناختی، اقتصادی و غیره.
- توجه جدی به اقشار آسیب پذیر در مناطق زلزله زده.
- اقدامات فوری در راستای اشتغالزایی و کمک به واحدهای تولیدی و ایجاد فرصتهای شغلی جدید.
- کمک به مستاجرین.
- اهمیت دادن به مسائل فرهنگی و اقدام عملی در راستای امور مدارس و آموزش در سطوح مختلف.
- اقدامات فوری در راستای کاهش آسیب های اجتماعی و روانشناختی.
حال با این اوصافی که گفته شد باید گفت در حال حاضر شاهد تشدید آسیبهای اجتماعی و روانشناختی، فقر، خودکشی، خشونت خانوادگی، طلاق، بزهکاری، اعتیاد، نافرمانی مدنی و کم رنگتر شدن بیشتر ارزشهای فرهنگی و اجتماعی در مناطق زلزله زده بصورت فاجعه امیزی در حال افزایش است.
بعنوان سخن پایانی باید گفت در حالیکه مرزنشین بودن در سایر نقاط جهان یک امتیاز بوده و وضعیت معیشتی افرادی که در مناطق مرزی زندگی میکنند بهتر از سایر مناطق است، اما در کرمانشاه و سرپلذهاب و سایر مناطق زلزله زده این ماجرا معکوس بوده و مرزنشینی مترادف شده با فقر و مردم مستضعف و تمام این مسائل باعث شده که مردم این مناطق پیش از وقوع زلزله نیز فقیر باشند و یکی از مسائلی که در زلزله به شدت نمود پیدا کرده و باعث تخریب شدید در این مناطق شد موضوع عدم مقاومسازی خانهها به دلیل فقر و نداشتن بضاعت مالی کافی و در واقع مناسب نبودن ساخت خانهها بود. مثلا وقتی فردی به دلیل نداشتن شرایط مالی مناسب به جای استفاده از ۱۰۰ کیسه سیمان برای ساخت منزل از ۲۰ کیسه سیمان استفاده میکند، چنین تبعاتی را در پی خواهد داشت زلزله باعث تشدید فقر شد، زیرا دامهای بسیاری از روستائیان در این حادثه تلف شد و دولت برای راحت شدن کار به آنها پول دادند تا خودشان دام بخرند. مثلا برای هر راس دام ۶۰۰ هزار تومان دادند به دلیل شرایط خیلی بدی که پیش آمده بود این افراد به دنبال خرید دام نرفتند از سوی دیگر بعد از گذشت چند ماه قیمت دام دو برابر شد و با مبلغی که دولت به آنها پرداخت کرده بود نتوانستند دام بخرند و به همین علت شغل خود را از دست دادند و در یک کلام نگاه مسولین به بازسازی صرفا یک نگاه فنی است، مسولین یا درک و فهم بازسازی در تمام ابعاد آن را ندارند و یا توان انجام بازسازی با کلیت و جامعیت آن را ندارند.