
محمد حقیقی راد -سلامت در جهان معاصر جزو مهمترین شرح وظایف دولت هاست. اگر هر وظیفه ای از دوش دولت ها به بخش خصوصی واگذار شود، سلامت همچنان مهمترین کار ویژه ی دولت ها باقی خواهد ماند. از همین رو، جهت گیریهای کلان برنامه های سلامت از مهمترین شعار های دولتمردان در کارزارهای انتخاباتی در سراسر جهان است. ابلاغ سیاستهای کلی نظام سلامت از سوی مقام معظم رهبری و طرح تحول سلامت گام مناسبی در جهت دسترسی همه ی اقشار جامعه به خدمات درمانی، حل مشکلات حوزه ی آشفته ی دارو، بینیازکردن بیماران بستری از مراجعه به خارج از بیمارستانها جهت بهره مندی از خدمات درمانی و همچنن اصلاح تعرفه های پزشکی – این مشکل ریشه ای که بسیاری از رشته های مادر را در آستانه اضمحلال قرارداده بود- برداشته است. گام هایی که برداشتن آنها به انصاف، حاصل سیاستگذاری کلان، برنامه ریزی و مدیریت صحیح وزارت بهداشت و حمایت ارزنده ی دولت سیزدهم است. روشن است که این دستاوردها بدون به کارگیری نخبگان حوزه های مربوطه در وزارت بهداشت میسر نمی شد.
دغدغه هایی که امروز به شدت برای دانشجویان پزشکی آزاردهندهاند. فراموششدن امر آموزش در بیمارستانهای دولتی، به کارگیری کارورزان و دستیاران به عنوان نیروی کار ارزان قیمت، تحولات یکباره قوانین حوزه بهداشت و درمان مسائلی هستند که توجه فوری مسئولان امر را می طلبند. که اگر این توجه در زمان مقتضی صورت نگیرد، عواقب جبران ناپذیر آن برای همه آشکار است.
دانشجویان پزشکی از شیفتهای طولانی شکایت میکنند؛ از فشار کاری و حقوق بخور نمیر پزشکی؛ از خودکشی! از ظلمی که به جامعهی رزیدنتها شده است. این قبیل مسائل هرازگاهی داغ میشود و سر دست گرفته میشود. دلمان میسوزد و ناراحت میشویم از این همه بیانصافی در حق جامعهی پزشکی. غصه میخوریم از پرپر شدن جوانان تحصیلکردهی کشورمان در این جامعه کرونا زده و بیمارستانهای کرونایی ها. تنها مادهی مورد نیاز این آش شور این است که دانشجو یا فارغالتحصیل پزشکی باشی.
به اذعان مسئولان وزارت بهداشت با شیوع ویروس کرونا با افزایش مراجعه به بیمارستانهای دولتی همراه بوده است. این افزایش مراجعه با افزایش فشار بر سیستم سلامتی که قبل از شیوع این ویروس منحوس نیز با مشکل کمبود امکانات و پرسنل روبرو بوده، منجر به فراموشی کامل امر خطیر آموزش شده است. چرا که در انتخاب میان درمان و آموزش، مسلم است که درمان پیروز است و آموزش گوشه نشین. میزان مراجعه بیش ازحد، نه تنها فرصت آموزش را از بین بردهاست بلکه با نارضایتی مراجعان، محیطی به شدت مغشوش را بوجود آورده که درمان بیماران را نیز تحت تاثیر قراردادهاست. مراجعه کنندگانی که به هرواسطه ودلیلی، گویی همه مشکلات عدیده، لاینحل و بزرگ نظام سلامت را از جانب پزشکان می پندارند که خط مقدم مواجهه با بیماران کرونایی در بیمارستانها هستند پزشکانی که خود باید آموزش گیرنده باشند و درعین حال خدماتی باکیفیت را به بیماران ارایه کنند. همه اینها، تحمل مشکلات آموزشی – معیشتی را چندین برابر مشکلتر کرده است..
یک دختر دانشجوی پزشکی در باره مشکلات رشته اش و مصایب موجود در ایام کرونا اظهار کرد:در مورد مشکلات رزیدنتی یک سیری وجود دارد که هیچ وقت مشکلات آنها حل نخواهد شد. مشکل معیشتی، سختی کار و شیفتهای فشرده مشکلاتی است که چندین سال است گریبانگیر دانشجویان پزشکی را گرفته است و فقط مختص ایام کرونا نیست . حل این موضوعات به دست وزارت بهداشت، سازمان صنفی نظام پزشکی یا کمیسیون بهداشت و درمان مجلس است. اتفاقا ساختار و بدنهی اصلی این نهادهای ناظر، خود پزشکان عضو هیئت علمی دانشگاههای علوم پزشکی هستند؛ خودشان اَتِند (استاد هیئت علمی متخصص یا فوق تخصص) همین رزیدنتها هستند. شاید به همین دلیل است که این مسائل تمامی ندارد.
وی در ادامه افزود :اگر بنا باشد مشکل رزیدنتها برطرف شود، کاملا درون ساختار خودشان قابل حل خواهد بود. تمام نهادهای تصمیمگیر هم که از خود همین پزشکان و اتندها و اساتید تشکیل شده است پس چرا انها در صدد حل مشکلات بر نمی آیند ؟ دوست دارند این مسائل تمام نشود تا بتوانند به وضعیت نابههنجار رزیدنتها استناد کنند و در نهایت یک سری منافع برای قشر خاصی از پزشکان و متخصصین مهیا شود. مثال واقعی این موضوع هم وجود دارد. متخصصی دریک تاریخی مصاحبه انجام میدهد و از مشکلات وضع معیشتی رزیدنتها میگوید و یک ماه بعد از آن مصاحبه همان فرد صحبت میکند و موج خبری راه میاندازند که میگوید تعرفهی پزشکان متخصص باید افزایش یابد!
این دانشجو پزشکی در خصوص مشکلات رزیدنت ها می گوید : آموزش گرفتن همزمان دانشجویان فوق تخصصی، تخصصی و عمومی در یک جا بدون هیچگونه برنامه ی مشخصی عملا آموزشگیری دانشجویان رده پایینتر را مختل کرده است. تصمیم گیری بالینی برای بیماران برعهدهی دانشجویان تخصصی و فوقتخصصی بوده و دانشجویان پزشکی عمومی، اموری غیرآموزشی، واز آن ناگوارتر، غیردرمانی را انجام می دهند. دانشجویان دوره عمومی که باید در درمانگاهها و مراکز بهداشتیدرمانی به ارائه خدمت بپردازند، نه تنها هیچگاه در این محلها آموزش نمیبینند که بیمارستانهای سطح ۳ و ارجاعی، محل به اصطلاح آموزش آنهاست. از چنین سیستم آموزشی که هدف گذاری مشخص و برنامهی مدونی ندارد، انتظار خروجی مناسب داشتن بیجاست و مشکلات جدید تحمیل شده بر یک نظام آموزشی کهنه و پر از نقص، کار را بهجایی رسانده است که ادامه اش ممکن نیست. دیگر مدتهاست که صبح برای آموزش به بخشهایمان نمی رویم. برای انجام کارهای میرویم که برای گرفتن مدرک پزشکی به واسطه قانون موظف به انجام آنها هستیم. نه انگیزهای برای یادگیری داریم، نه شوقی برای آوردن پرونده ها، نوشتن برگه های متعدد، گذاشتن سوند، لولهی معده و هزاران کار دیگر که از انجام آنها مدتهاست از لحاظ آموزش بی نیاز شده ایم اما به حکم قانون موظف به انجام آنها هستیم.
او در پایان گفت : باید یک پیراهن عثمانی به نام وضعیت نابهسامان رزیدنتها، حقوق معوق پزشکان طرحی جوان، دریافتی نامناسب اینترنها یا پزشکان عمومی که جایگاه مناسبی ندارند وجود داشته باشد که علم کنند و از قِبَلِ این نابهسامانی را رقم بزنند. مسائلی که در مورد وضعیت دانشجویان پزشکی نام برده شد، همیشه مطرح میشوند و به حق هم است؛ اما دستآویز سودجویی دیگران شده است و از سال ۹۳ که طرح تحول نظام سلامت آغاز شد، حقوق رزیدنتها کمتر از یک میلیون تومان بود. در آن زمان کلا ده هزار رزیدنت در کشور داشتیم. اگر قرار بود این حقوق زیر یک تومان همهی رزیدنتها سه برابر هم شود، کل بودجهای که نیاز داشت به ازای هر نفر دو میلیون تومان بود
حال با این گفت و شنودها باید گفت که حقوق ناچیز و دریافتی کم رزیدنت ها و اینترن ها با قوانین صریح قانون اساسی در تضاد است: « اصل ۴۳ ام قانون اساسی: بند ۳ – تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی ، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی ، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد. ۴ – رعایت آزادی انتخاب شغل و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره کشی از کار دیگری .»
مشکل رزیدنتها حرف دیروز و امروز نیست. سالهای طولانی است که هر اتفاقی در صنف پزشکی رخ میدهد، لایهی نازکی از پزشکان مسئلهی به وجود آمده را به شکلی بزرگنمایی مقطعی میکنند که به مطالبهی منافع خودشان ختم شود. در این راستا از هیچ کاری هم فروگذار نیستند. مثلا چند سال پیش شنیده شد که به صورت یکی از پزشکان اسید پاشیده شده بود. بیشتر مردم عادی فکر میکردند که چه ظلمی به قشر پزشکی میشود. کاشف به عمل آمد که یک پزشک به صورت پزشکی دیگر اسید پاشیده است. این اتفاق نهایتا میتواند به عنوان یکی از مصداقهای نابرابری و بیعدالتیهای جامعهی پزشکی مطرح شود. ولی پزشکان همین موضوع را به موجی تبدیل کردند که ورق را به نفع خود برگردانند.
بعنوان کلام آخر باید این نکته را یادآور شدکه اصلاح و تببین خطوط حوزه آموزشی و درمانی امری حیاتی و اجتناب ناپذیر است. اگر دانشجویان برای آموزش در بیمارستان حاضر میشوند، مسلما باید در قالب یک آییننامه مشخص از انجام وظایف غیرآموزشی معاف شوند. اما اگر قرار است به عنوان عضوی از تیم درمانی بخش مهمی از بار سیستم سلامت را بر عهده گیرند، داشتن مزایا متناسب با میزان کاری که انجام میدهند حق مسلم آنهاست که اگر چنین نباشد این امر به عنوان بهرهکشی واضح و غیر قابل انکار تلقی خواهد شد.
«پایگاه خبری گیتیآنلاین درباره صحت یا رد ادعاها قضاوتی ندارد و مسئولیتی نمیپذیرد»