به گزارش پایگاه خبری گیتی آنلاین، تالار هنر در اردیبهشت و خرداد هزار و چهارصد و یک، میزبان نمایشی دوستداشتنی به نام «بچههای تکِ استریت کارلو» است. نمایشی که کارگردانی آن را آشا محرابی، چهره محبوب سینما، تلویزیون و نمایش بر عهده داشته است. نمایشنامه این اثر محصول ذوق و اندیشه مریم تاجیک است که اینبار قلمش را برای مخاطب نوجوان بالای دوازه سال به رقص در آورده است.
رسالت هنر نمایش/ دنیای هفتاد رنگ نوجوان
اساسا نباید از نقش پررنگ هنر نمایش به عنوان ابزاری کارآمد در عرصه پرورش و تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان غافل شد. در همه ادوار تاریخی، نمایش رویکردی تعلیمی برای مخاطب خود داشته است. اما؛ اینکه در جذب و جلب مخاطب خود چهقدر موفق عمل کرده است و یا اینکه آشنایی هنرمندان فرهنگساز به مختصات روان نوجوانان در این حوزه، چقدر به ثمر نشسته است نیاز به نگاهی جامع به سیر تحول این رشته از هنر دارد.
مخاطب نوجوان که سرشار از هیجانات و تخیّلات رنگارنگ است در گذار از مرحله کودکی به جوانی چند صباحی میهمان دوره نوجوانی است. حال توجه به این قشر از جامعه و آگاهی از عوالم آنان، نیازمند هنرمندانی صاحب ذوق و آگاه است تا با آشنایی با دنیای آنان و کشف حقیقت دنیای ذهنی و خیالی آنان، اثری را خلق کند که کاملا منطبق با دانش شخصیتشناسی، جهانشناسی و بُعد روانشناسی آنان باشد. به تعبیری آسانتر به زبان آنان بوده و به دل آنان راه بیاید.
اینجا آن نقطه طلایی ارتباط است. نمایش با زبانی غیرمستقیم با جلوههای رنگین خود (متن، صحنه، بازیگر، موسیقی و…) دست نوجوان را در دست پرسشگری بگذارد و تفکر نوجوان را به سمت و سوی اندیشه دربارة مسایل دنیای واقعی بکشاند. حاصل این همکاری تکامل شخصیتی این طیف از مخاطب و انتقال تجربه همراه با لذت به آنان با زبان هنری است.
ماجرای استریت کارلو
قصة نمایش، روایتی پر هیجان و پر شور از حال و هوای افراد بیخانمانی است که در خیابانی در گوشهای از این جهان زندگی را تمرین میکنند. در این جمع پریشان احوال، نوجوانانی هم هستند که بار زندگی بیشتر بر دوش آنان گران آمده است. نوجوانانی خسته از بیسرو سامانی، با کور سویی از امید که گهگاه در دلشان سوسو میزند.
اینان غم نان را با جیببُری به شادی تبدیل میکنند اما؛ سرکرده نامهربانشان، هم اموالشان را غارت کرده است و هم سبب ساز مرگ دوستشان شده است. غمی بر غمی، رنجی بر رنجی تا این که پیمانه صبرشان را پُر شده میبینند. زندگی حالا رنج فقدان را در کنار رنج گرسنگی و آوارگی بر سرشان آوار کرده و این حجم از فریبخوردن و از دست رفتن مال توسط رییس خود، آغازی برای پایان تکرار مکررات زندگیشان میشود.
روایت روی صحنه
بارزترین ویژگی که دربارة این نمایش باید اشاره کرد، ریتم مناسب آن است. کارگردان با درایت خود که حاصل از تجربیات ارزشمند سالها فعالیت نمایشی است؛ نبض و ریتم نمایش را به خوبی در دست دارد. او و تیم خوبش با توجه به روحیات مخاطب هدف خود، پویایی و سرعت را در بازی و بیان، لحظهای فراموش نکردهاند. تا آنجا که در طول زمان تقریبی یکساعته نمایش، ملال و خستگی مخاطب را در بر نمیگیرد و پا به پای اضطرابها، تردیدها، غمها و شادیهای بازیگران، مخاطب چشم از صحنه بر نمیدارد.
تقریبا میتوان گفت همه شخصیتهای نمایش در پیشبرد تم اصلی آن نقش دارند و قهرمان صحنهاند. نویسنده نمایشنامه (مریم تاجیک) با هوشمندی به پرداخت درست شخصیتها نزدیک شده و هر کدام از آنها را باورپذیر و پخته ساخته است؛ چه پنج کارکتر نوجوان صحنه و چه دو شخصیت بزرگسال آن.
بازیگراها چه خانم و چه آقا، بازی روان و یکدستی را به نمایش گذاشتند، بازیِ کارکتری غلو نشده است و از دل کار بیرون نمیزند. از میان شخصیتها بجاست که از بازی درخشان خانم میانسال در نمایش (مرضیه صدرایی) یاد کرد که در قالب خود بازی درخشانی را ارایه کرده است؛ صدای مناسب، لحن بجا در بازی او خوش ازآب در آمده است. بار طنز در مختصر موقعیتهای قصه نیز بر عهده اوست. در واقع، بازی نمایشی به معنای واقعی کلمه از برجستهترین ویژگیهای بازی اوست.
دیالوگها اگر چه «آنِ» برجسته و چشمگیر را ندارند تا در ذهن برای مدتها ماندگار شود اما؛ آنچنان روان و باور پذیرند که کاملا در خدمت پیشبرد قصه هستند. طراحی جذاب صحنه اندیشه و هوشمندی طراح خود (شهاب شریفی) را به نمایش میکشد به گونهای که مخاطب به راحتی خود را در این خیابان احساس میکند. طنز این اثر چنان که باید و شاید برجسته نشده است در حالیکه به نظر میرسد فضا و موقعیت فراوان برای پرداخت بیشتر به آن بود.
نقطه قوت دیگر نمایش طراحی خوب گریم و لباس آن است. طراح گریم و لباس نمایش (شبنم روز بهانه) در انتخاب رنگ و طرح وسواس خوبی به خرج داده است و بر جذابیت این دنیای نوجوانانه افزوده است.
نمایش در فضایی واقعگرایانه و در عین حال سرگرم کننده تلاش دارد تا به دنیای نوجوانان نزدیک بشود، حرفهای عمیق بزند، احساسات و نگرانیهای آنان را به رسمیت بشناسد و به آنان برنده بودنِ اتحاد و همدلی و امید را یادآور بشود. استفاده از ابزار شعر و موسیقی کمکی برای نزدیک شدن به دنیای نوجوانان بوده است و ملودیهای پویای آهنگسازش (امیر حسین انصافی) رنگ و بوی جهان نوجوانان را دارد اما در حوزه شعر میتوانست غنیتر باشد اگرچه در همین حد نیز نمره قابل قبولی را داراست. و به حق طراحی حرکت در این نمایش که توسط (ایده ابوطالبی) انجام شده حس و حال خوب موسیقی را تقویت کرده است.
سخن آخرین
نمایش «بچههای تکِ استریت کارلو» نمایش تکی است؛ زیرا تلاش کرده است در روزگاری که ساخت تاتر برای مخاطب نوجوان به تعداد انگشتان دست هم نیست به این طیف توجه کند؛ همین کافیست تا بشود برای «آشا محرابی» کارگردان این کار و عواملش ایستاده دست زد و تلاششان را ستود. نمایشی که از همه ابزارهای نمایش بهره گرفته است تا با ایجاد قصهای جذاب و پرکشش، ذهن مخاطب را درگیر کند، لحظات مفرح متناسب با مقتضیات روانی مخاطب خود ایجاد کند و او را با این پیام به پایان نمایش روانه کند که همیشه امید برنده است و این جهان مانند خیابان استریت کارلوست که هر روزش ماجرایی دارد و شب و روزش اگرچه تیره و روشنی دارد اما؛ در نهایت همبستگی و یکدلی راز نجات از تنگناها و سختی هاست.
منتقد گیتی آنلاین: ستاره کدخدایی