یادداشت

فرشته بامری؛  تکه سنگی بزرگ از دل کوه کنده و سرازیر شد   در مسیر خود به روستایی نزدیک می شد آدمک قدرتمند  سنگی که متوجه خطر بزرگ برای روستا شد با پیمودن راه سنگلاخی و کوهستانی خود را به این سنگ رساند و جلوی او ایستاد سنگ آنقدر بزرگ بود که متوقف کردن سنگ سخت بود و دشواراما سرانجام سنگ بزرگ در چند سانتی روستا از حرکت ایستاد  اماگوشه ای از پای آدمک سنگی  دروازه شهر را خراب کرد  اهالی شهر که به اصل ماجرا پی نبرده بودند و گمان کردند او به شهر حمله کرده شروع کردند به تیر اندازی به سمت آدمک سنگی    حملات ادامه داشت و 
 او پس از مدتی دیگر نتوانست در مقابل آماج  گلوله ها  مقاومت کند و به ناچار سنگ را رها کرد و کنار کشید و سنگ به یک باره قلعه و دهکده را ویران و از او عبور کرد