• امروز : چهارشنبه - ۹ آبان - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 30 October - 2024
0

اخلاق مداری و مردمداری سرلوحه کار پلیس لرستان

  • کد خبر : 53083
  • ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۱:۵۶
اخلاق مداری و مردمداری سرلوحه کار پلیس لرستان

در مقام خبرنگار طی تماس ها و مراجعاتی که بخاطر مشکلات مردم داشته ام شاهد بوده ام که سردار یحیی الهی فرمانده انتظامی لرستان، سرهنگ نبی اله قاسمی فرمانده انتظامی شهرستان خرم آباد، سرگرد بهمن قاسمی نیا رئیس کلانتری پشت بازار، سرگرد حسین سپه وند رئیس پلیس فتا، سرهنگ فرهاد ابدال چگنی جانشین فرمانده انتظامی […]


در مقام خبرنگار طی تماس ها و مراجعاتی که بخاطر مشکلات مردم داشته ام شاهد بوده ام که سردار یحیی الهی فرمانده انتظامی لرستان، سرهنگ نبی اله قاسمی فرمانده انتظامی شهرستان خرم آباد، سرگرد بهمن قاسمی نیا رئیس کلانتری پشت بازار، سرگرد حسین سپه وند رئیس پلیس فتا، سرهنگ فرهاد ابدال چگنی جانشین فرمانده انتظامی لرستان ، سروان رضا ملکی و سروان اسلام شفیعی مهر فراتر از وظیفه قانونی خود غمخوار مردم بوده و غم از چهره مردم در مشکلاتشان زدوده اند که به دلایل خاص نمی توان جزئیات را مطرح کرد.

‍ به رسم ادب می نویسم برای سردار ” یحیی الهی”  فرمانده انتظامی لرستان و نیروهای خدوم و با جسارت تحت امرش و عزیزانی که ذکر نام شد.

به نوشته هایم سوگند می خورم

پلیس حرفه مورد ایمان من است ، جسارت است که بگویم دوستش دارم اگر ایمان نباشد دوستی هم نیست، دوست داشتن ها هم بر باد می‌رود بدون ایمان .

ای با اقتدارترین سبزپوش !

آمده‌ام شاعرانه تقدست کنم و مهربانانه با تو بگویم در شگفتی تضادهای اخلاقیت که نشان از روح بزرگ توست مانده ام؛ مهربانی ، جدیّت ، قاطعیت و عاطفه ات حرفهایی روی دست منِ شاعر گذاشته ؛ درک زیبایی و معرفت را فقط می توان با تو تجربه کرد تو همان منِ مطلوب منی.

هوای گفتن و سرودن از تو را دارم ، نمی دانم بزنم یا نزنم، مانده ام این که به دریا بزنم یا نزنم.

تو همان مهربانی که با لباس مقدس پلیس در خیابان خم می شوی و برای کودک کار دیکته می گویی و من در سرشتم ایمان به انسان هایی از این دست دارم؛ واژه ها را خبر کنید تا عشقم را به این اصالت ها برسانند.

پلیس مقتدر و سبز پوش لرستان

تو همان مسافر پر عصمتی که همیشه دوست داشته ام دشمنانت را رجم کنم.

ای برگ برنده روزهای سخت زندگی!
تو یک حس قشنگی، مانند نماز دوگانه ای بر یگانه .

می دانم که می دانی شهر ما معبر موج های جنون آمیز شوتی ها و سوداگران مرگ است، من برای دردهای ریشه‌دار شهرم حوصله ام کم است ، گاهی درمان را نمی شناسم و شاید از حرفهای معمولی من رنجیده شوی.

من شاعرم؛ چندی بود شعرهایم را جز برای خودم نمی خواندم؛ نمی دانم با چه القابی تو را صدا بزنم که خود بزرگتر از هر القابی ؛
نمی خواهم برای منِ شاعر کف بزنند، اگر پلیس نبود امروز من شاعر نبودم، اگر پلیس نبود امروز من از چه غزل می گفتم .

شما از عشیره سوسن ها هستید از آنان که غم مردم را به غزل تبدیل می کنند و من از این زاویه به شما دل بسته ام.
با قلبی مطمئن و اعتمادی بی محض و بی ریا تو را به وحدانیت خدای تبارک و تعالی می سپارم.

مریم نظری
مدیرمسئول و سردبیر هفته نامه «چی دا »

لینک کوتاه : https://gitionline.ir/?p=53083

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.