به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور سیفالله صمدیان (فیلمساز و عکاس) در سالن استاد فریدون ناصری برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.
سیفالله صمدیان در ابتدای این برنامه گفت: مهرداد ادعا میکند که سال ۶۷ در کلاس من بوده است ولی من باورم نمیشود. با این همه او همیشه در ذهنم به دو ویژگی خاص باقی مانده است. اول نجابت در حضور و دوم همت و پیگیری است. این دو موضوع کمککننده همین پروژه بوده است؛ زیرا امکان نداشت بدون پیگیری و احترام و به قول کیارستمی حضور اندازه، این فیلم به نتیجه برسد. البته اندازه کار در تدوین کمی نیاز به بهبود دارد.
او افزود: این فیلم با این میزان اطلاعات درست در مورد عکاسی و به ویژه پرتره قطعا میتواند از فیلمهای بسیار دیدنی حتی برای بسیاری از شبکههای حرفهای عکاسی هم باشد. عکسهای فیلم من را شوکه کرد. این همان شوک قدیمی است که عکاسی به من میداد. در واقع با دیدن این عکسها دوباره به آن جمله تاریخی، مذهبی و باستانی رفتم و آن را تکرار کردم که «در آغاز عکس بود». البته اصل این جمله «در آغاز کلمه بود» است ولی من آن را تغییر دادم و همیشه مجبورم که این موضوع را توضیح بدهم.
این فیلمساز ادامه داد: ما به هر قیمتی که لازم بود و لازم هست، اگر کمی دقیق شویم، متوجه خواهیم شد که اولین هنر بیرون زده انسان اولیه، عکاسی بوده است. پیش از اینکه کلمه یا هر اتفاق ارتباطی دیگری شکل گیرد، انسان اولیه از هرچیزی که میدید، عکس میگرفت. بدون دوربین و با چشمهای خودش آن را در تاریکخانه کاسه مغز خود ثبت میکرد اما نمیتوانست آن را بیرون دهد. برای اینکه این عکسها که حاصل ترسها، ذوقزدهگیها و… بود را با دیگران به اشتراک بگذارد، به غارها آمد و با یک زغال دم دستی، اشکالی کشید که من در سرمقالهای که ۲۰ سال پیش در مجله تصویر درباره عکاسی نوشتم، در این باره نوشتم. تیتر آن مطلب همین جمله «در آغاز عکس بود»، است.
صمدیان در ادامه صحبتهایش گفت: در آنجا نوشتم از دور که نگاهش میکنم، به شیر گرسنهای است که به مورچهای قناعت کرده است. چیزی که انسان میبینید، نسبت با آن چیزی که بیرون میدهد، همین حالت را دارد. بعد به بخشهای مختلف تاریخ از آتلیه داووینچی تا عکاسهای معروف زمانه رفته بودم و در این باره توضیح داده بودم. آن سال به دفتر مجله دنیای تصویر رفتم؛ روی میزم پر از عکسهای عکاسان مطرح دنیا بود. اما به خود گفتم، ما تا رسیدن به آن حس ازلی اولیه که از دیدن یک چیز داریم، قرنها فاصله داریم. یعنی بسیار مانده تا به قدرتی برسیم که خود عکاسی باید دارا باشد تا در انتقال یک تصویر، بتواند تمام آن را به ما نشان دهد. آن
او افزود: حال برخی میگویند سینما متفاوت است اما سینما بچه عکاسی است. در حقیقت سینما هنوز متولد نشده است. زیرا هر که ادعا کند استاد سینماست، از هیچکاک تا کیارستمی و… همگی بازارگرمی است، سینما هنوز متولد نشده، چون ما همگی با هر هنری که داریم، هنوز در حال نشان دادن رویکردهای شخصی نسبت به مدیومی چون سینما هستیم.
این عکاس در ادامه بیان کرد: اینها را گفتم تا برسم به جملهای که برادرم در آخرین روزهای زندگیاش به من گفت. هفته پیش هم در سوگ برادر اینجا بودم، آخرین جملهای که در بیمارستان از عبدالله صمدیان که ۶۰ سال پیش عکاسی را به خانه ما آورد و آن را با موبایل ثبت کردم این بود که عکاسان ترمز زمانه هستند. این جمله یک هفته قبل از درگذشت او به من زده شد و وقتی این عکسها را میدیدم، اتصال این یک هفته من به هم جور شد.
صمدیان در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: کاری به عکسهای آبرومند و شگفتانگیزی که مهرداد گرفته و در این فیلم به ما نشان داد ندارم، اما شگفتانگیز بودن کار او در این مجموعه در ارتباط با موضوعاتش است. حتما میدانید که از عجیبترین و پیچیدهترین موجودات جهان، انگار هنرمندی است که در ایران ساختهاند. اصلا ورود به دنیای آنها کار هرکسی و حتی خودشان هم نیست؛ چه رسد به اینکه آدمی با فرهنگ دیگری بخواهد به دنیای آنها نزدیک شود. نه تنها عکاس را در خلوتشان که در هیچ جای دیگر راه نمیدهند. به ویژه عکاسی که بدانند قرار است از آدمهای زیادی هم عکس بگیرد. یعنی بدانند که قرار است رقبای تصویری دیگری هم در کتابی یا نمایشگاهی داشته باشند.
او ادامه داد: از همین رو کار او، کارِ پیچیده و ارزندهای بوده که ۳۰ سال به طول انجامیده است. در این ۳۰ سال عکاسی که در فیلم دیدیم، چه بسیار رفتگان و چه اندک ماندگانی حضور دارند. فکر کنید زبانم لال مهرداد نبود، خب این مجموعه به وجود نمیآمد. در پایان امیدوارم که مهرداد فیلم را کوتاه و به این صورت آن را قابل رویت برای مخاطبان بسیاری کند. حرفهایی که بزرگان در این فیلم مطرح کردند، میتواند برای بسیاری از مخاطبان جذاب باشد. برخی قسمتها حضور مهرداد لازم است اما میتوان بخشی از حضورش را به نفع فیلم حذف کرد.
مهرداد متیندفتری نیز در ادامه این برنامه گفت: از ریاست خانه هنرمندان و عوامل آن که امکان نمایش این فیلم را فراهم کردهاند، تشکر میکنم. آقای صمدیان میخواهد بگوید که زیاد پیر نیست ولی من ورودی سال ۶۷ دانشگاه هنرهای زیبا تهران هستم و تزم را با ایشان گرفتم. عکسهای زیادی هم از ایشان دارم. (میخندد) در مورد فیلم باید بگویم که در ابتدا قرار نبود این فیلم به نمایش در بیاید. در واقع من یادگاریهایی از پشتصحنههای عکاسی خودم میگرفتم. اما از زمانی که توانستم دوربین دیجیتال تهیه کنم، نسبتا به سادگی میتوانستم از (پشت صحنه کار) فیلم هم بگیرم.
او افزود: در ادامه که این فیلمها زیاد شد، دیدم که صحبتهایی از سوی آقای شجریان و… در فیلم وجود دارد که اکثرا بداهه انجام شده است. در واقع حیف بود که این صحبتها در کمد بماند و فراموش شود. بنابراین تصمیم گرفتم فیلمی چند دقیقهای بسازم و آن را به همراه دی وی دی در کتاب بیرون بدهم البته هنوز کتاب بیرون نیامده است. در نهایت باید بگویم، این فیلم حرفهای نیست بلکه بیشتر دلی انجام شده است.
این عکاس در بخش دیگری از صحبتهایش بیان کرد: متاسفم برای این جریان فرهنگی که در کشور ما وجود دارد. اینجا شخصیتهایی بودند که وقتی روز اول (برای عکاسی با آنها) تماس میگرفتم، فکر میکردند مهمانی است و از من میپرسیدند چه کسی هست و چه کسی نیست؟ در واقع اصلا کاری به عکاسی و حرفه من نداشتند. برخی هم فکر میکردند، عکاس خبری آمده که در ۵ دقیقه عکس میگیرد و میرود.
متیندفتری در پایان گفت: بعد که با آنها صحبت میکردم، اتفاقات دیگری رخ میداد. یکی از خوشایندترین اتفاقات برای زمانی است که از آقای داریوش شایگان عکاسی کردم و ایشان فهمید. هفته بعد با من تماس گرفت و گفت کتابی از من در پاریس چاپ میشود که برای آن، یک عکس میخواهم. این یک نمونه از شعور بالای ایشان بود. بعد پیش ایشان رفتم و باتوجه به موضوع کتاب از ایشان عکس گرفتم. ۱۶۰ سال است که عکاسی به ایران آمده ولی اکثریت مردم ما با عکس بیگانه هستند و آن را به مثابه عکس تولد نگاه میکنند. متاسفانه درگیر مسائلی هستیم که اصلا خوب نیست.