به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش فیلم نیز نشست نقد و بررسی آن با حضور پوریا جهانشاد (منتقد و پژوهشگر مطالعات انتقادی شهر و هنر معاصر) و مهدی باقری (کارگردان فیلم)، امین کاظمی(تهیهکننده مستند) برگزار شد.
«لالهزارِ هزار چهره» مستندی شهری است که به برخی بافتهای تاریخی تفریحی تهران قدیم با محوریت لاله زار میپردازد و آن را از جوانب مختلف بررسی میکند.
پوریا جهانشاد در این نشست گفت: این فیلم به شکل تاریخی به لالهزار نمیپردازد و بیشتر در حال نشان دادن یک چشمانداز است. مسئله فیلم این است که ما برای آینده این خیابان چه برنامه و چشماندازی داریم و چه کسانی به آن فکر میکنند؟! چشمانداز نیاز امروز ما بوده و سبب میشود تا به گذشته خود فکر کرده و به شکل انتقادی به آن نگاه کنیم. فیلم پیشنهاد میدهد که امروز خود را مکانیابی کنیم و از این وضعیت اسکیزو فرنی که زمان و مکان ندارد، بیرون بیاییم.
او با بیان اینکه یکسری سایههای تاریخی روی سر ما سنگینی میکند، افزود: انتقادی بودن از این نظر مهم میشود که ما چطور میخواهیم گذشته را بازخوانی کنیم؟ قرار نیست گذشته را احضار کنیم. باید آن را بخوانیم و دوباره با آن سرشاخ شویم. عملا از سال ۱۳۸۲ آنچه با یکی شدن میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی اتفاق افتاد، سبب شد تا عملا میراث فرهنگی را به زیرمجموعه گردشگری، توریسم و جذب سرمایه بشناسیم. در حالی که حتی برای همان گردشگری هم برنامه مشخصی وجود ندارد. ما گذشته را به شکل انتزاعی تصور میکنیم. در واقع علاقمند به صورت بندی چیزی که نیست هستیم. اتفاقی که امروز با آن مواجهیم، شکل تازهای از انباشت ثروت است که ما آن را به هویت و فرهنگ وصل میکنیم. در حالی که ما در حال ساختن یک کل یکپارچه از گذشته هستیم.
این پژوهشگر در ادامه صحبتهایش بیان کرد: آن دورهای که لالهزار فرهنگی و مهم بوده و دوران اوجی را سپری کرده است، از سال ۱۲۸۵ آغاز شده تا ۱۳۳۲ ادامه پیدا میکند. پیشنهاد کارگردان در این فیلم این است که به آینده فکر کنیم. من موافق این هستم که بخشهایی از گذشته را به میان بیاریم تا بتوانیم بهتر به آینده فکر کنیم. اما باید پرسید وقتی به دوران اوج لالهزار فکر میکنیم، سینما چه معنایی دارد؟! ما در حال صحبت کردن از جذابیت در سینما هستیم؛ زیرا چیزهایی را در آن میبینیم که جالب و ویژه است. باید پرسید تئاترهای آن دوران به چه موضوعاتی معطوف است؟! شاید بتوان گفت تئاترها از ۱۳۲۰ به بعد دچار تغییراتی میشود.
جهانشاد در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: اگر فکر میکنیم دوره درخشانی داشتیم؛ قبول اما میتوان استدلال کرد که لالهزار یک آکواریوم است؛ زیرا از دل آکواریوم و بر مبنای سفرهای ناصرالدین شاه به خارج از کشور، شکل گرفته است. فرق است بین اینکه پاریس را چطور تخیل میکنیم یا اینکه تخیل پاریس را تخیل کنیم؟! ناصر الدین شاه در نمایشگاه پاریس، تخیل پاریس را تخیل کرده است و از دل آن تخیل چنین اتفاقی در لالهزار رخ میدهد.
او ادامه داد: ما با یک مالکیت طبقاتی در لالهزار طرف هستیم. وقتی در دهه ۴۰ اتفاقاتی رخ میدهد؛ به دلیل تغییر مالکیت است. نمیتوان به راحتی هرتغییری را برگردن توده و مردم انداخت.
امین کاظمی تهیهکننده این مستند نیز در ادامه این نشست گفت: شکلگیری ایدهای که منجر به ساخت سه مستند درباره شهر تهران شده است، از آنجاست که هویت فردی هر کدام از ما با هویت فرهنگیامان گره خورده است که در پیوند با شهرمان است. تجربه زیسته خیلی از ما و افرادی که میشناسیم، در شهر تهران، در شکلگیری شخصیت و حتی حرفه آنها نقش بسیار پررنگی داشته است. اما ممکن است که به آن اشارهای نشده باشد و از نگاهها دور مانده باشد. ایده اصلی ساخت این مستندها، نگاه به این بخش بود که شهری که در آن زندگی میکنیم، چه تاثیری در هویت فردی و فرهنگی دارد و برای آینده و پیدا کردن آن چه میشود کرد؟
در بخش دیگری از این نشست یکی از مخاطبین خبر از این داد که تعدادی از سینماهای حاضر در لالهزار، دیگر قصد تغییر به پاساژ را ندارند. او در ادامه ابراز امیدواری کرد تا هرچه سریعتر شرایط برای بازسازی و آغاز فعالیت دوباره این سینماها فراهم شود.
مهدی باقری نیز در بخش دیگری از این نشست درباره این مستند گفت: سالها پیش تصمیم گرفتم سه فیلم درباره سه خیابان تهران بسازم. اول درباره خیابان قوامالسلطنه، دوم خیابان ناصر خسرو و سوم درباره خیابان لالهزار. هر کدام از این آثار شکل متفاوتی داشت اما نقطه مشترک آنها، این بود که قصههای آنها تنها درون آن خیابان نبوده و باید از تاریخ شفاهی و اسناد دیگری که وجود دارد استفاده کرد. ساخت فیلم درباره لالهزار وسوسه برانگیز است؛ زیرا بسیاری درباره آن فیلم ساختهاند. به نوعی من دیر رسیدم به این خیابان و همه داستانها درباره آن مطرح شده است.
او افزود: در یک گروه جامعهشناسی یاد گرفتم، چطور نگاه انتقادی به شهر داشته باشم و این فیلم نتیجه همان بحثها است. خیابان لاله زار صاحبان زیادی دارد و هرکسی فکر میکند داستان خودش درست است. آنطور که با آن خاطره بازی کرده و آن را دوست دارد. این اغتشاش معنا سبب میشود تا مدیران شهری ندانند که قرار است این خیابان به کدام سمت برود.
این مستندساز در پایان عنوان کرد: دو رویکرد متفاوت در این مستند وجود دارد. اولین رویکرد، این است که بخشی از گذشته را نگه دارید و رویکرد دوم میگوید قیمت نکه داشتن این گذشته چقدر است. نتیجه من این بود که این اتفاقی ناامیدکننده است. چون با وجود، این همه ذینفع برای این خیابان، خیلی کاری نمیتوان انجام داد.