امام خمینی در روز ۱۴ آبان سال ۱۳۵۸ یک روز پس از تسخیر لانه جاسوسی در سخنان خود در جمع کارکنان بیمه مرکزى ایران در قم از توطئه هاى گوناگون آمریکا علیه ملت ایران سخن گفتند. ایشان در ابتدای سخنانشان با اشاره به روایتی در بعثت رسول خدا, آمریکا را شیطان بزرگ نامیدند و درادامه افزودند: «در نظرم است که در یک روایتى, رسول خدا که مبعوث شد، آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطانها را دور خودش جمع کرد. و اینکه در این انقلاب اسلامی ایران هم شیطان بزرگ که آمریکاست، شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع مى کند. و چه بچه شیطان هایى که در ایران هستند و چه شیطانهایى که در خارج، جمع کرده و هیاهو به راه انداخته است. این براى این است که دستش از منافعی که در اینجا داشت کوتاه شده است؛ همچنین از ذخایرما!
با استناد بر شواهد و واقعیات, آمریکا دشمنی دیرینه ای با ملت ایران را داشته است.
جیمی کارتر که با عنوان یک صلح طلب در اذهان عمومی متصور شده است. اما مرور کارنامه سیاسی او بیانگر خوی استعمارگری اش همچون سایر روسای جمهوری آمریکاست. توافقنامه «کمپدیوید»که با وساطت کارتر در سال ۱۹۷۸ بین مصر و اسرائیل امضا شد چشماندازهای آزادی فلسطین را از بین برد. خیانت کارتر در سراسر جهان عرب و ایران آشکار بود. او با ایجاد جدایی بین مصر و فلسطین و از بین بردن این همبستگی عملاً یک شکست بزرگ در وحدت جهان عرب پیرامون مسئله فلسطین را موجب شد.
امروزه، در حالی که دولتی که هممرز غزه است به نظر میرسد بهطور وظیفهشناسانه با اسرائیل و آمریکا همپیمان شده است برخلاف خشم جمعیت عظیمی از تظاهرکنندگان مصری که خواستار آزادی فلسطین هستند; میراث کارتر بیش از هر زمان دیگری در این زمینه و ایجاد جدایی بین مصر و فلسطین آشکار است!
کارتر نیز دوست آرمانهای دموکراتیک در خاورمیانه نبود.در سال 1977، جیمی کارتر 24 سال پس از کودتای سیا و سرنگونی دولت منتخب دموکراتیک محمد مصدق میزبان شاه ایران بود و ضیافت شامی به افتخار شاه ایران ترتیب داد.. پس از کودتای سیا آمریکا دوباره حکومت شاه را در ایران برقرار کرد و شاه نیز وفادارانه میادین نفتی ایران را که در زمان مصدق ملی شده بود در اختیار آمریکا قرار داد!
با ذکر این مقدمه, قصد دارم که به برخی از مسئولان اصلاح طلب, یادآوری و گوشزد کنم که این آمریکاست که با جمهوری اسلامی دعوا دارد. و اینکه حل مسائل کشور را نباید به مذاکره با شیطان بزرگ گره زد.
مرور تاریخ روابط ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی.
حسن نیت حسن نیت میاره!
در بین سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ تعدادی از سربازان آمریکایی توسط لبنان به گروگان گرفته می شوند. در همان دوران در دی ماه ۱۳۶۷ بوش پدر رئیس جمهور آمریکا شد و در اولین سخنرانی اش به طور غیر مستقیم از ایران جهت آزاد سازی گروگان ها کمک خواست و گفت: ” حسن نیت حسن نیت میاره”! هاشمی رفسنجانی هم فرصت را غنیمت شمرد که حسن نیت اش را به آمریکا اثبات کند و با استفاده از موقعیت منطقه ای, گروگان های آمریکایی آزاد شدند! و حال هاشمی رفستجانی توقع داشت که آمریکا در جواب حسن نیت او حسن نیتی در خور اتخاذ کند; مثلا برخی از تحریم ها را لغو کند و یا بخشی از پول های بلوکه شده را آزاد کند. اما به محض آزاد شدن آخرین گروگان آمریکایی, سخنگوی کاخ سفید جلوی دوربین گفت: ” از نظر ما هیچ چیزی تغییر نکرده و از نظر ما ایران هنوز یک کشور تروریستی است”!
قرار داد نفتی با شرکت کانکو
ایران در اواخر سال ۱۳۷۳ قصد داشت که میدان های نفتی در جزایر سیری در جنوب کشور را گسترش بدهد و سرمایه گذار خارجی جذب کند و سود این سرمایه گذاری در آنزمان برای طرف خارجی یک میلیارد دلار بود. و همه فکر میکردند که قرار است برسد به شرکت توتال فرانسه.
اما هاشمی رفسنجانی برای اینکه یکبار دیگر ثابت کند که با آمریکا دعوا ندارد و قصد روابط دوستانه با آنها را دارد; این پیشنهاد پرسود را به شرکت کانکو آمریکا داد.
آمریکای ها ابتدا قبول کردند; اما وقتی متوجه شدند که توسعه میدان های نفتی چه سودی برای ایران دارد, نه تنها پیشنهاد سخاوتمندانه ایران را قبول نکردند, بلکه بزرگترین و سنگین ترین تحریم ها را در تاریخ, علیه ایران وضع کردند; که تا همین امروز برای ما دردسر ساز شده است.
با نقش بسیار پررنگ یکی از لابی های صهیونیستی به نام آیپک, بیل کلینتون دمکرات با دو فرمان اجرایی هر گونه سرمایه گذاری آمریکا در بخش اترژی ایران را ممنوع کرد! و کنگره هم قاون ایلسا(ایسا) را تصویب کرد! که تا امروز هم ادامه دارد و به خاطر همین تحریم هاست که سایر کشورها هنوز هم حق سرمایه گذاری در ایران را ندارند!
بنابراین; نه تنها پیشهاد سخاوتمندانه هاشمی رفسنجانی به آمریکا باعث بهبود روابط نشد; بلکه صادرات نفت و گاز ایران از همان زمان دچار مشکل شد.
معامله بزرگ
در اوایل اردیبهشت سال ۱۳۸۲ یعنی هفته های اول حمله آمریکا به عراق و زمانی که محمد خاتمی رئیس جمهور ایران بود یک نامه محرمانه دو سه صفحه ای از طرف ایران به آمریکا فرستاده شده بود. در این نامه ایران به آمریکا پیشنهاد داده بود که تمامی مواردی که موجب نارضایتی آمریکاست رو برطرف می کنیم! مثلا, حمایت از حزب الله و حماس را کنار می گذاریم و در مورد سلاح های کشتار جمعی شفاف سازی و تضمین می دهیم , مذاکرت بین فلسطین و اسرائیل دخالت نمی کنیم و همینطور نفوذ خودمان در عراق را کم می کنیم, درعوض شما تحریم ها را کنار بگذارید و از دشمنی با نظام و حمایت از منافقین دست بردارید.
در واقع این یک پیشنهاد صلح از طرف دولت خاتمی به آمریکا بود
به گفته دستیار کالین پاول وزیر وقت امور خارجه آمریکا, وقتی نامه به کاخ سفید رسید; پاسخ شان این بود: ” we do not talk evils” یعنی ما با اشرار صحبت نمی کنیم!
تریتا پارسی هم تو صفحه ۲۴۸ کتابش می گوید که پنتاگون و کاخ سفید این نامه را نشانه ضعف و استیصال دولت ایران تلقی کرده اند. چون در آن نامه از اصول استراتژیک و خط قرمز های انقلاب اسلامی کوتاه آمده بودند و اینطور تفسیر شده بود که اگر ایران اینقدر ضعیف شده است; چرا اصلا با او مذاکره کنیم; می توانیم براندازیش کنیم!
برجام
زمان ریاست جمهوری حسن روحانی; ایران و آمریکا مذاکره کردند و قرار بود که تمام تحریم ها لغو بشود; اما با وجود اینکه ایران به تمام تعهداتش عمل کرد, اوبامای دمکرات در حین برجام, تحریم های جدیدی را وضع کرد و بعضی از تحریم قبلی را هم تمدید کرد. ترامپ هم برجام را پاره کرد و یکطرفه خارج شد; این در حالی بود که حسن روحانی همچنان به تعهدات برجامی پایبند بود!
در اینجا این سوال مطرح است که با وجود سوابق راوابط ایران با آمریکا , چرا تیم مذاکره کننده دولت روحانی زیر تعهدی رفتند که اصلا از نظر حقوقی برای آمریکا الزام آور نبود? چون حتی درکنگره هم تصویب نشده بود! درحالیکه می دانستند که این تععد الزام آور نیست, چرا به تمام تعهدات خود عمل کردند? و منتظر عمل متقابل نبودند!
به عینه مشاهده کردیم که هاشمی رفسنجانی, محمد خاتمی و حسن روحانی به هر دری زدند که به آمریکا حسن نیت خودشان را نشان بدهند. هم در حوزه قدرت منطقه, اقتصادی, اطلاعاتی, دیپلماتیک و حتی سازش ایدئولوژیک; اما نتیجه معکوس بود و فرقی هم بین دمکرات و جمهوری خواه نبود; چون این پایه اصلی سیاست خارجی آمریکاست و فرقی نمی کند که چه کسی رئیس جمهور باشد. چون آنها با ذات و ماهیت جمهوری اسلامی ایران مشکل دارند. مادامیکه ما جمهوری اسلامی ایران باشیم و آنها هم ایالات متحده آمریکا, هیچوقت با هم کنار نخواهیم آمد; درست مثل دو خط موازی.
امام خمینی: دشمنی آمریکا با ما ذاتی است، یعنی مادامی که آمریکا هویت استکباری دارد، نمیتواند ما را به حساب بیاورد حتی اگر در جایی به ما احترام بگذارد، دامی برای فریب است.
مرعوب آمریکا نباشید!
رهبر انقلاب در سخنرانی اخیرشان در دیدار با مردم قم, دوران پهلوی را قلعه مستحکم منافع آمریکایی دانستند و گفتند که از دل این قلعه بود که انقلاب بیرون آمد و جوشید. آمریکاییها در این چهل و چند سال، در اغلب سیاستهایی که علیه جمهوری اسلامی به کار بردند اشتباه کردند. مثلاً تحریم کردند؛ برای چه تحریم کردند؟ تحریم کردند که اقتصاد ایران را به زانو دربیاورند. آمریکا خواست جمهوری اسلامی ایران را فلج کند, ایران فلج [نشد].
ما بیشترین پیشرفت علم و فنّاوری را در همین دورانِ تحریم کردیم؛ بیشترین نفوذ منطقهای را در همین دوران انجام دادیم؛ ما بیشترین جوان آماده به کار در زمینههای گوناگون را، در همین دوران تحریم در مقابل خودمان مشاهده کردیم. محاسبه آمریکا غلط از آب درآمد.
رهبر انقلاب در این دیدار, صراحتا به کسانی که در صدد گره زدن حل مشکلات کشور به مذاکره با آمربکا هستند, چنین گفتند: مرعوب آمریکا نباشید. آیا دولتمردان ما میتوانند باور کنند غرب و آمریکایی که تمام تلاشش بستن کوچکترین روزنهها بر روی مردم کشورمان است و با برجام و مذاکره هم تحریمها را لغو نکرد، با پیوستن ایران به FATFبه یکباره با ما مهربان شود؟ آیا غیر از این است که این دام هم پرده دیگری از تلاش دشمن برای تنگ کردن عرصه بر مردم و کشورمان است؟
به گفته رهبر انقلاب، «مسئولین کشور، بایستی مراقب باشند و تسلیم خواسته کسانی نشوند که از بُن دندان با ملّت ایران و با جمهوری اسلامی دشمنند و ایران را ویران میخواهند و آرزو میکنند.»
با کمال تاسف! اینروزها, اشخاصی فرصت طلب به اسم وفاق ملی در زمین آمریکای جهانخوار بازی می کنند و با سرپوش نهادن به جنایات آمریکا, به آرمانها و اصول های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران, آشکارا خیانت می کنند!
موجودی معلوم الحال به اسم ناصر هادیان در ۲۰ دی ماه در نشست وفاق ملی, باوقاحت تمام بردگی آمریکا را تجویز می کند و به تمام اصول نظام دهن کجی کرد! و با وقاحت تمام می گوید: سیاست بینالملل، سیاست دولتهای بزرگ است! و آمریکا تنها قدرت جهانی است! سیاست خارجی ما فقط در پیروی از آمریکا میتواند قابل تعریف باشد! و…
جهت اطلاع بیشتر خواننده, لازم میدانم که به معرفی مختصری از ناصر هادیان بپردازم.
ناصر هادیان از شاگردان خانم مادلین آلبرایت (وزیر خارجه اسبق آمریکا) و از اعضای حلقه موسوم به سیرا میباشد. ایشان ۴ شهریور ۹۲، طی یادداشتی در روزنامه زنجیرهای بهار و با عنوان «ابتکار یکجانبه در موضوع هستهای» پیشنهاد «امتیاز دادن به آمریکا و امتیاز نخواستن» را مطرح کرده و نوشته بود: «آنچه مسلم است آن است که تداوم مسیر پیشین در پرونده هستهای دیگر به صلاح نیست. اما راهحل چیست و چه باید کرد که ضمن حفظ منافع کشور و حقوق هستهای بتوان موضوع هستهای را حل کرد؟ یکی از پاسخها در سیاست «ابتکار یکجانبه» نهفته است. تاکنون موضوع هستهای، عمدتا تمرکز بر معامله (بده- بستان) بوده است، اما سیاست «ابتکار یکجانبه» خروج از این چارچوب را پیشنهاد و یک اقدام اعتمادساز یکطرفه را توصیه میکند. در واقع در موضوع هستهای، دستگاه دیپلماسی ایران باید دست به یک «ابتکار یکجانبه» اعتمادساز بزند. بدون آنکه بخواهد مابهازا و امتیازی در قبال آن دریافت کند»!
احتمالاً، رئیسجمهور از هویت سیاسی و سوابق آقای هادیان بیخبرند و به یقین ظریف که در این نشست حضور داشته است در این خصوص کمترین اطلاعی به آقای پزشکیان نداده است! و اینکه توقع شرافت از شیطان بزرگ, اوج بلاهت است!