به گزارش پایگاه خبری تحلیلی گیتی آنلاین از خراسان رضوی، در اقتصادبحث اسکان مسافر و گردشگر در اقتصاد گردشگری حائز اهمیت است یکی از منابع درآمدهای یک جامعه است اما گردشگری زیارتی اسکان رایگان و ارزان قیمت مطرح می شود که هیچ تناسبی با دنیا مادی ندارد و اقتصاد معنوی یک جامعه سرکار دارد.
اعظم راستین یکی از افرادی است که در اقتصاد معنوی مشهد نقش دارد او هر سال خانه اش را در اختیار زائران قرار میدهد.
راستین چهار فرزند پسر دارد و تا قبل از فوت همسرش سرهنگ جعفر گنابادی، یعنی تا ۶ سال پیش این همسرش بوده که با گشت زنی در خیابانهای اطراف حرم زائران که نیازمند اسکان بودند را به خانه اش می اورد و ازآنها پذیرای می کرده است.
س. چه شد که تصمیم گرفتید در این اقتصاد معنوی سهیم باشید؟پ
همسرم وقتی خانه مان می ساخت نذر کرد تاز زمانی که بچه هایمان بزرگ می شوند خانه مان را به عنوان یکی از محلهای اسکان در اختیار زائرانی که بضاعت مالی ندارند و جای برای مانده پیدا نمی کنند بگذارد او خودش زائران پیدا می کرد و به خانه مان می آورد.
سالهای اول همسرم میرفت و زائرانی که جا و تمکن مالی نداشتند و عیال وار بودند را پیدا میکردند و برای اسکان به منزلمان دعوت میکرد همسرم سرهنگ نیروی انتظامی بود آن اوایل این نوع اسکان مرسوم نبود بسیاری قبول نمیکردند و میترسیدند اما زمانی که میآمدند خانه ما شوکه می شدند که چنین شخصیتی زائر به خانه اش میبرد. این کارمان خود جوش بود و گمنام کار میکردیم و تمایلی برای دیده شدن نداشتیم.
س. حاصل زندگی شما چند فرزند است؟
ثمره زندگی من ۴ پسر به نام های حمیدرضا که متولد۶۵ ، روح الله متولد ۶۸ محمدرضا متولد ۷۷ و امیرعباس متولد۹۳ است.
س. از ثمرات اسکان زائران برایمان بگوید؟
دعای زائران برکت به زندگی ما داده خدا میداند وقتی زائران برای ما دعا میکنند و یا برای همسرم دعا میخوانند چه حس خوبی داریم یکی از این زائران هرسال به مشهد می آید و امکان ندارد به مزار همسرم نرود و فاتحه ای برایش نخواند یا بعضی از زائرها برای همسرم قرآن یا نماز میخوانند و همه اینها برای ما یک آرامش به همراه دارد.
س. خاطره ای از این دعاها دارید؟
بله زائری داشتیم پاسدار بود و سه فرزند داشت که بزرگترین آنها ۸ ساله بود او وقتی داشت میرفت گفت: «من به نیت شهادت این شغل را قبول کردم اگر شهید شدم حتما شفاعت شما را میکنم» آنجا به آن زائر گفتم انشالله مثل حبیب ابن مظاهر در آن سن شهید شود بعد از این موضوع من تا ۴۸ ساعت ناراحت بودم اما از طرفی به این فکر میکردم چقدر معرفت دارد که چنین قولی به من دادند.
س. نگران نیستید آسیبی به خانه و یا وسایلتان وارد شود؟
وقتی دل بکنی دیگر نگران چیزی نیستی خیلیها نگران هستند وقتی زائری می آید چیزی را نشکند و یا خراب کاری رخ ندهد اما ما خانه مان را صرف زائران امام رضا(ع) کردیم وقتی نذری این چنین دارید باید از همه چیز دست کشید و توکل به خدا داشت.
در این چند سال که خانهمان دست زائران بود کمترین مشکل را با زائر داریم بیشتر خودشان رعایت میکنند. یکی زائرا از من پرسید فکر نمیکنید یکی این وسایل را بردارد به او گفتم تا حالا که اتفاق نیفتاده بعد اینکه اعتماد میکنیم زائر که میآید اینجا را خانه خودش میداند، زائر داشتیم لایه سرامیکهای حمام باز شده را خودش تعمیر کرد، بقیه هم اگر کاری از دستشان بر بیاید انجام میدهند مثلا جارویمان خراب شده بود یکی از زائران خودش جارو خریداری کرده بود زائران نیز لطف و محبت خودشان را اینطوری میرسانند زائری که تمکن مالی دارد میرود هتل نه خانه زائر بنابراین اکثر زائرانی که میآیند به منزل ما تمکن مالی ندارند و این کاری که از روی اخلاص میکنند برای من دنیا می ارزد.
س. تعریف شما از خادمی امام رضا(ع) چیست؟
شوهر من نظامی بودند وقتی به او میگفتم دوست دارم خادم امام رضا (ع) شوم میگفت هرکسی در شهر امام رضا (ع) کاری انجام دهد و هر قدمی مثبتی بردارد برای زائران، خادم امام رضا (ع) است. نزدیک ۶سال همسر من به رحمت خدا رفته است زائرهایی که ما را می شناسند و با ما آشنا شدند زمانی که به مشهد می آیند حتی برای پسرکوچکم هدیه می آورند وقتی این هدایا را میبینم عذاب وجدان دارم چون خدا رو شکر ما نیاز مالی نداریم؛ دلم نمیخواهد زائری که می آید خانه ما به زحمت بیفتد کار ما آنقدر بزرگ نیست بعضی با نداری این کارها را میکنند همه تلاش من این است که کسی دلش نرنجد و فکر نکند منتی روی سرش است و امیدواریم امام رضا (ع) این خدمت را از ما بپذیرید.
س. زائران را چگونه انتخاب میکردید و شرایط اسکان در منزل شما چیست؟
تا زمانی که همسرم زنده بود خودش زائران را به خانه دعوت میکرد بعد از فوت همسرم دیگر زائری نیاوردیم و تنها کسانی که سالهای قبل ما را می شناختند یا دیگران معرفی کردند به منزل ما میآمدند؛ زائری که به خانه ما می آید دو شرط دارد یکی باید چادری باشد حتی اگر چادری نیستند خانه ما که میآیند باید حتما چادر سرشان کنند و دوم اینکه اهل دود دم نباشد.
س. از آخرین زائری که همسرتان به خانه تان آورد برایمان بگوید؟
آخرین زائری که همسرم خودش آوردند من خانه مادرم بودم همسرم زنگ زد و گفت یک زائری آوردم که ۲۰ بیست است گفتم یعنی چی؟ گفت بیا خانه توضیح میدهم.وقتی رفتم گفت امروز تمام اطراف حرم و مصلی را گشتم اما زائری پیدا نکردم تا اینکه رفتم پارک وحدت آنجا ۶ دختر چادری از ۱۷ ساله تا شش ساله در حال بازی بودند آنها را دنبال کردم متوجه پدر و مادرشان شدم رفتم سراغشان بعد احوال پرسی از آنها پرسیدم جا دارید پرسیدند چطور؟ و همسرم به آنها میگویدجا برای اسکان داریم؛ زن و شوهر با تعجب به هم نگاه میکنند و یک دفعه چشماهیشان پر از اشک میشود و میگویند ما پول نداشتیم از اطراف شهر رضای اصفهان آمدهایم هزینه این سفر را یک خیر متقبل شده است ما نگران اسکان بودیم به طوری که قبل از حرکت خانمم، خواب می بیند که «با حالتی نگران برای اسکان وارد حرم میشود آنجا شهیدی را میبیند آن شهید به خانمم میگوید اولین خادمی که دیدید بپرسید جا براتان معرفی میکنند. براساس خواب میروند حرم و به اولین خادمی که میرسند مشکلشان را میگوید و خادم به آنها یکی از صحن ها را معرفی میکنند اما تا ساعت ۱۲ شب بیشتر اجازه نداشتند استراحت کنند برای همین به پارک وحدت آمده بودند که فکری برای جای شب کنند. آنها میگفتند شما را امام رضا (ع) برای ما فرستاده است و بعد از فوت همسرم هرسال برای سالگردش میآیند.
انتهای پیام/