• امروز : یکشنبه - ۱۵ مهر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 6 October - 2024
7
در هجدهمین برنامه «مستندات یکشنبه» مطرح شد؛

تصویر زن در فیلم‌های کلاسیک حامل معناست اما سازنده آن نیست/ امید به آینده با شورش بدون انقلاب اتفاق می‌افتد

  • کد خبر : 24139
  • ۱۳ تیر ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۳
تصویر زن در فیلم‌های کلاسیک حامل معناست اما سازنده آن نیست/ امید به آینده با شورش بدون انقلاب اتفاق می‌افتد
در هجدهمین برنامه «مستندات یکشنبه» زیرمجموعه سینماتِک خانه هنرمندان ایران، فیلم مستند «او وقتی خشمگین می‌شود زیباست» ساخته مری دُر محصول سال ۲۰۱۴ به نمایش درآمد.

به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، هجدهمین برنامه «مستندات یکشنبه» که زیرمجموعه سینماتِک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلم‌های مستند می‌پردازد، در روز یکشنبه ۱۱ تیرماه ۱۴۰۲ به نمایش فیلم مستند «او وقتی خشمگین می‌شود زیباست» ساخته مری دُر محصول سال ۲۰۱۴ اختصاص داشت.

پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور پویا عاقلی‌زاده(منتقد سینما) برگزار شد و سامان بیات اجرای این برنامه را برعهده داشت.

پویا عاقلی‌زاده صحبت‌های خود درباره این فیلم را اینطور آغاز کرد: فیلم «او وقتی خشمگین می‌شود زیباست» خیلی واضح است و نیازی به تفسیر و توضیح اضافه ندارد. در این جلسه قصد دارم روی نظریه‌ای از لورا مالوی تمرکز کنم و درباره واژه موومان حرف بزنم. من موومان را جنبش ترجمه نمی‌کنم و در ادامه دلیل آن را توضیح می‌دهم.

او در ادامه گفت: در تعریف موومان در موسیقی اینطور آمده است: «قطعه‌هایی خودبسنده که در ارتباط با قطعه‌های خودبسنده دیگر یک کلی را می‌سازند.» ما این اتفاق را در سمفونی داریم. به عنوان مثال یکی از معروف‌ترین موومان‌های (استفاده شده در سینما) موومان دو سمفونی ۹ بتهوون است که در فیلم «پرتقال کوکی» کوبریک استفاده شده. ما در هیچ جای دیگر این فیلم بقیه موومان‌ها را نمی‌شنویم. در واقع اگر ۴ موومان در کنار هم قرار می‌گرفتند، یک کلی را تشکیل می‌دادند اما استفاده از این موومان به تنهایی کاملا خودبسنده است.

این منتقد در ادامه بیان کرد: تعریف دیگری که از کلمه موومان وجود دارد معطوف به ساعت است که با حرکت عقربه از زمانی به زمان دیگر تعریف می‌شود. در تعریف‌های دیگری که در دیکشنری‌های مختلف وجود دارد نیز، از جایی به جای دیگر رفتن خیلی اهمیت دارد. معنی دیگری که در ابتدا وجود نداشته اما اکنون به واسطه اتفاقاتی به دیکشنری‌ها اضافه شده است، تغییر است. در نتیجه با استفاده از این معانی، فکر می‌کنم معنی ساده این کلمه (موومان) می‌تواند جابه‌جایی باشد که قابل استفاده برای زمان، مکان و معنا است.

عاقلی‌زاده با بیان اینکه جابه‌جایی معنایی می‌تواند همان کاری باشد که موسیقی انجام می‌دهد، عنوان کرد: به عنوان مثال نقطه شروع ما موومان دوم سمفونی نهم بتهون است و از آنجا به نقطه دیگری می‌رویم. در این مسیر تجربیاتی داریم و وقتی به نقطه پایان رسیدیم، اتفاقاتی رخ می‌دهد و تغییراتی ایجاد می‌شود که می‌تواند در ناخودآگاه ما باشد.

این منتقد سینما با اشاره به عکس‌هایی از فیلم به نمایش درآمده، گفت: در عکاسی هم موومان یا حرکت خیلی مهم است. اکنون ما در حال دیدن یک فریم ثابت هستیم اما شما حرکت را می‌توانید در بسیاری از اتفاقاتی که در این تصویر وجود دارد مشاهده کنید. زیرا عناصری در عکس موجود است که می‌تواند آن را به شما نشان دهد. در واقع می‌خواهم بگویم معنی جنبش حتی برای این عکس هم مناسب نیست. زیرا در اینجا نیز یک جابه‌جایی در حال اتفاق افتادن است.

او در ادامه افزود: اگر بخواهیم این موضوع را از منظر موسیقی ادامه دهیم، در همین فیلم می‌بینیم که یک موومنتی اتفاق می‌افتد و در کنار آن، بدون اینکه پیش‌بینی شده باشد، موومنت‌های دیگری می‌آیند و همراهش می‌شوند. به عنوان مثال حق بارداری که زن‌ها آن را طلب کرده و در حال حرکت به سمت آن هستند، با جنبش سیاه‌پوستان و جنبش دگرباش‌ها نیز همراه شده و جلو می‌آید. اتفاق جالب پیچیدگی روایت است که در موسیقی هم داریم و آن را در همراهی موومان‌ها با یکدیگر می‌بینیم. مثلا در جایی از فیلم دو نفر از خانم‌ها می‌گویند: «شما همان کارهایی را می‌کنید که مردها انجام می‌دادند» در واقع در اینجا آنها تضاد ایجاد می‌کنند و این خود می‌تواند عامل جذابیت قصه‌ای باشد که در حال تعریف شدن است.

عاقلی زاده در ادامه بیان کرد: شخصیت خانم این سوال را مطرح می‌کند که حال که ما در جنبش فمنیستی توانستیم به پیروزی‌هایی برسیم، بیاییم و ببینیم در ناخودآگاهی که سیستم پدرسالارانه برای ما ایجاد کرده، می‌توانیم خودمان را پیدا کنیم؟ یعنی اینکه ما بتوانیم مردانه فکر نکنیم و تنها راهمان چهارچوب مردانه نباشد. این سوالی است که مطرح می‌شود و با سینما به آن جواب می‌دهد.

این منتقد با بیان اینکه این فیلم ما را بسیار یاد زمان حال خود می‌اندازد، گفت: اهمیت جابه‌جایی زمانی موومنت، در این است که ما حتی در مستند هم می‌بینیم، نتیجه یک سری از موومنت دیگر به این صورت بوده که بالاخره شکل و قدرت می‌گرفته و امتیازی را بدست می‌آورده. در ادامه آن جمله‌ی آخر که هیچ پیروزی پایدار نیست، موومنت بعدی را شکل می‌داده است. پس از این جهت این مسئله اهمیت دارد.

او ادامه داد: در نیمه دوم قرن بیستم، ایده موومنت به جای انقلاب شکل می‌گیرد. کسانی که در مستند صحبت می‌کنند نیز می‌گویند که ما انقلاب کردیم. بار کلمه در آن زمان اهمیت داشته است، بنابراین این سوال مطرح است که ما در حال انجام چه کاری هستیم؟ کلمه موومنت در آن زمان واژه جدیدی است و به همین دلیل شاید خیلی جدی به شمار نمی‌آمده است اما وقتی می‌خواستند بگویند که ماجرا جدی است از کلمه ریولوشن یا انقلاب استفاده می‌کردند تا بگویند ما کار انقلابی کردیم.

عاقلی‌زاده در بخش دیگری از صحبت‌هایش با تاکید بر این نکته که در موومنت‌ها مسئله زبان در هر موومانی اهمیت دارد، گفت: یک چیزی که در مسئله زبان وجود دارد، این است که کلمات وقتی شکل عینی می‌گیرند، می‌توانند یک رهایی به وجود بیاورند. لاکان در یکی از کیس‌هایی که بررسی می‌کند می‌گوید: شخصی بود که سال‌ها آن را روانکاوی می‌کردم اما مشکل آن را پیدا نمی‌کردم. بعدها در یک شرایط خاصی در یکی از خواب‌هایش کلمه‌ای را گفت و از آن لحظه روانش آزاد شد. این مسئله در سطح اجتماعی خیلی گسترده‌تر است. مثلا در این فیلم کلمه آزادی این کار را ایجاد می‌کند. حتی فیلمساز هم کار را به سمتی برده که در آخر این کلمه رها شود.

این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: نکته این است که زبان همیشه دست قانون پدرسالار است. زیرا با آنها به وجود آمده است. در این شرایط مردم چه استفاده‌ای از زبان می‌توانند بکنند؟ در پاسخ باید گفت می‌توانند از آن در شکل‌ها و فرم‌های دیگری که به ناخودآگاه نزدیک است استفاده کنند. در نتیجه به سمت استفاده از هنر می‌روند. از شما می‌پرسم: بیشترین هنری که در موومنت‌ها استفاده شده چه بوده است؟ موسیقی که در این سال‌ها از همه هنرها بیشتر اجتماعی شده است. در فیلم مستندی که دیدیم نیز از چند قطعه مهم راک استفاده می‌شود. به این ترتیب آنها می‌توانند کلمه‌ای که باید رها شود را در قطعه‌های موسیقی استفاده کنند. آن گروه راک زنان که (در فیلم) شکل می‌گیرد نیز در حال انجام همین کار است.

او افزود: این کارکردی است که خیلی اهمیت دارد. به این ترتیب شما می‌توانید از بند اینکه زبان در دست شما نیست جدا شوید و آن را به جایی ببرید که بتوانید از آن استفاده کنید. موسیقی خیلی استفاده می‌شود و اتفاقات جالبی را به وجود می‌آورد. کامران شیردل در جایی گفته است، انقلاب سال ۵۷ برای من فقط صدا و صوت بود. همین نشان از اهمیت موسیقی در آن زمان دارد.

عاقلی‌زاده در بخش دیگری از صحبت‌هایش با اشاره به صحبت‌های لورا مالوی گفت: سوال اصلی که از طرف لورا مالوی مطرح می‌شود این است که چگونه ناخودآگاه جامعه پدرسالار فرم فیلم را شکل می‌دهد؟ اصلا فرم فیلم چیست که ما را جذب می‌کند؟ فیلم‌ها بر چه پایه‌ای ساخته می‌شوند؟اولین مطلبی که عنوان می‌شود در رابطه با فیلم‌های به خصوص آمریکایی و پیش از دهه ۶۰ است که تصویر زن حامل معناست اما سازنده معنا نیست. این مهمترین نکته در همه مباحثی است که درباره آن صحبت می‌کنیم.

او ادامه داد: در سینما شما کاراکتر معروفی دارید که به آن زن اغواگر می‌گویند، این شخصیت، زن قدرتمندی است که قهرمان مرد ما را هدایت می‌کند. اما نکته این است که قدرت این زن در برابر آن چیزی است که مرد خواهش می‌کند. آن چیزی که مرد خواهش می‌کند نیز همان چیزی است که فروید به آن اشاره کرده و می‌گوید لذت نگاه کردن می‌تواند جایگزین لذت جنسی شود. در واقع در این فرمت از فیلم‌ها، تصویری از زن ارائه می‌دهند که بیشتر ابژه جنسی است و برخورد مخاطب مرد با اتفاقات درون فیلم می‌تواند آن لذت را بسازد و مسیر را جلو ببرد. برای این برخورد دو حالت وجود دارد.

این منتقد افزود: در سینما به واسطه تاریکی سالن و نورپردازی که در فیلم وجود دارد، یک حس جدایی برای مخاطب ایجاد می‌شود. او حس می‌کند نسبتی با آن فضا ندارد و آمال و آرزوهای خود را در قهرمان درون فیلم می‌بیند که لاکان آن را با عنوان نظربازی فعالانه معرفی می‌کند که شبیه یک جور چشم‌چرانی است. مانند بچه‌هایی که دوست دارند از سوراخ‌های کوچک، مکان‌هایی را نگاه کنند و به رازهای زندگی پی ببرند. اتفاقی که رخ می‌دهد این است که مخاطب تمام خواسته‌های خود را در قهرمان روی پرده می‌بیند که لذتی اروتیک برای او دارد و با داستان و فراز و نشیب‌های آن رخ می‌دهد و تبدیل به زندگی می‌شود. از این جهت مخاطب با قهرمان درون فیلم همراه می‌شود.

عاقلی‌زاده در ادامه بیان کرد: اما در حالت دیگر، مخاطب از دسترسی نداشتن به کاراکتر زن درون فیلم که مرد فیلم خواهان اوست، به مرحله بت‌وارانه می‌رسد. یعنی آن کاراکتر برای شما بت یا همان سوپراستار شده که دست نیافتنی است و شما از تماشای آن لذت می‌برید. سینمای کلاسیک هالیوود چیزی را مطرح می‌کند تا در ناخودآگاه شما با همان فرم زبان پدرسالار تاثیر بگذارد. به همین دلیل این دو را باهم ادغام می‌کند. بهترین مثال برای این اتفاق، فیلم «پنجره عقبی» هیچکاک است. کارگردان با نشان دادن کاراکتر مرد روی ویلچر که در حال تماشا است، مخاطب را تصویر می‌کند و می‌گوید مخاطب در ابتدا مانند بچه است و چشم‌چرانی می‌کند.

او ادامه داد: وقتی کاراکتر زن فیلم که یکی از زیباترین زنان آن زمان است وارد داستان می‌شود، ما بیشتر جنبه کودکانه کاراکتر مرد را می‌بینیم. اما هرچه جلوتر می‌رویم، این جنبه بت‌وارانه با آن نیاز کاراکتر مرد که مانند کودکی است که نشسته و نمی‌تواند از جایش بلند شود، به داستان بیشتر می‌شود. او مرتب فکر می‌کند که در آن خانه اتفاقی در جریان است و با دوست پلیس خود تماس می‌گیرد. اگر این موارد را نماد در نظر بگیریم می‌بینیم که دقیقا در حال توضیح همین نظریه است.

این منتقد در ادامه عنوان کرد: اتفاق جذابی که وجود دارد، که به نظرم توضیح دقیقی از آن چیزی است که در سینما برای مخاطب رخ می‌دهد، این است که این مخاطب ناتوان و در عین حال شیطان و نیازمند جنبه اروتیک، آن بت‌واره را به قصه او می‌فرستد. در صحنه جذابی که وجود دارد، برای اینکه آنها این ماجرا را بفهمند و آن را گیر بیاندازند، تصمیم می‌گیرند کسی را به داخل خانه بفرستند، به این ترتیب آن بت‌واره آدم کوچکی شده که حتی در تصویر هم کوچک می‌شود. این همان جایی است که کاراکتر مرد اذیت شده و هیچ کاری هم از دستش بر نمی‌آید.

عاقلی‌زاده در ادامه صحبت‌هایش گفت: اگر خودتان را جای کاراکتر مرد بگذارید و در نظر بگیرید که همه فیلم‌ها با شما این کار را انجام دهند، شما به این مدل عادت کردید و این فرم فکری و ناخودآگاه شما شده است. چون از طریق هنر این کار انجام شده، تاثیر آن بیشتر است. می‌خواهم بگویم آنچه در سینمای کلاسیک اتفاق می‌افتاده، همچنان از زاویه دید مردانه بوده است.

او افزود: لورا مالوی به عنوان یک فمنیست خیلی هم تاثیرگذار است و خودش هم چند فیلم اکسپریمنتال ساخته است که چهارچوب‌ها را دگرگون کند. جمله مهمی دارد که فکر می‌کنم به درد الان ما می‌خورد. «اکنون که اتفاقی افتاده، زمان آن است که تحلیل کنیم تا متوجه شویم وضعیت چه بود که باعث شد اتفاقی بیفتد و به این نقطه برسد. این لزوم تحلیل خیلی مهم است و مقاله معروف لذت بصری به سینمای روایی لورا مالوی بر این پایه بنا شده است.

این منتقد در بخش دیگری از صحبت‌هایش با طرح این پرسش که آیا همه سینما همین است، گفت: سینمای مدرنی وجود دارد که دو نفر از مهمترین آنها برگمان و آنتونیونی هستند که هر دو در یک روز از دنیا رفتند. با رفتن آنها دو پایه مهم ستون سینمای مدرن می‌ریزد. این دو کسانی هستند که از این قالب جدا شده و زاویه دید پی او وی یک کاراکتر زن با همه دغدغه‌هایش را نشان می‌دهند. این در واقع مسیر دیگری است که در مقابل سینمای کلاسیک قرار می‌گیرد و الان هم هست ولی کم‌رنگ شده است.

عاقلی‌زاده در ادامه بیان کرد: پس از جریان می‌تو شاهد این بودیم که هالیوود در پاسخ به نیاز جامعه اقدام به بازسازی فیلم‌هایی کرد که این بار قهرمان‌های آنها زن باشند ولی از پس این اتفاق فیلم‌های خنده‌داری ساخته شد. البته این شاید به نقطه‌ای برسد که آغاز یک موومنت باشد اما موومنت می‌تو با شکست مواجه شد، چون همان قاعده پدرسالار آن را در دست گرفت و با شیوه خود کار را جلو برد. کامو جمله‌ای دارد: «امید به آینده با شورش بدون انقلاب اتفاق می‌افتد.» و این خلاصه خیلی از اتفاقات مشابه این موضوع است.

در ادامه جلسه به حاضرین واگذار شد تا پرسش‌، نقد و نظر خود را مطرح کنند.

لینک کوتاه : https://gitionline.ir/?p=24139

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.