گیتی آنلاین_ زهرا خدادادی و جمشید برابری، هر دو سفیران صنایع دستی، شهرستان محل زندگیشان، فومن در استان گیلان هستند. آنها حالا استخوان خرد کردهاند در این راه؛ راهی پر فراز و نشیب که پر از عطر خوش دارچین و گردوی کلوچه تازه فومنی، پر از نقش و نگارهای سبدهای بافتنی کار دست بانوان محلی و پر از عطر خوش رنگ و لعاب شیرینی رشته خشکار است. در این راه اما تنها نبودهاند، کمیته امداد با آنها همراه بوده است، مانند عضوی از خانواده تا این زوج هنرمند به سر منزل منظور برسند.
زهرا خدادادی از زمانی که به یاد دارد، دستی در هنر داشته است، از آن زمان که با جمشید برابری، مزدوج نشده بود و دختر خانه پدری بود و چه بعد از آن که با همسرش، زیر یک سقف رفتند و خانواده کوچکشان را تشکیل دادند و کمکم گسترده کردند. آن زمان هم زهرا، برای دل خودش، هنرمندانه، در آشپزخانه، عشق را چاشنی کلوچه محلی میکرد و با تار و پود، حصیرها، کوزه، سبد و زیرانداز میساخت تا هم طبیعت را به خانه بیاورد و هم این که نقشی بسازد به یادگار از ذوق و عشق به خانوادهاش. جمشید هنر دست زهرا را دوست داشت؛ بنابراین گاهی اوقات با او همراهی میکرد و تاری بر روی پودی میگذاشت و حتی دارچینی با گردوی خردشدهای را مخلوط میکرد تا حس خوش کار گروهی، زندگیشان را لذتبخشتر کند.
از هنر تا فکر بکر اقتصادی
نام کلوچه که میآید، همه ناخودآگاه یاد فومن و کلوچههای عطرآگینش میافتند؛ همه ایران، شیرینی «رشته خشکار» را به استان شمالی و رشت میشناسند؛ هر کسی که در ایران، دلش هوس خرید، سبد، کیف و یا زیرانداز حصیری میکند، یاد شهرهای شمالی میافتد، جایی که بانوان این خطه از کشور، با عشق با حصیر هنرها خلق میکنند. شناخته بودن صنایع دستی این منطقه از جغرافیای کشور، اما به خاطر وجود افرادی مانند زهرا و جمشید است، سفیرانی که با عملشان، با هنر دستی که خلق میکنند، شهرشان را به سر زبانها انداختهاند. درست شبیه به کاری که ۱۵ سال قبل، زهرا و جمشید انجام دادند. نیاز به دیده شدن کارهای هنری به همراه نیت منبع مالی داشتن، باعث شد زهرا و جمشید، به فکر راهاندازی یک کارگاه کوچک و فروش هنر دستشان بیافتند. زهرا و جمشید میتوانستند، بازار کوچکی داشته باشند و به همان سفره کوچکی که میتوانستند از فروش هنر دستشان به دست میآورند اکتفا کنند، آنها اما فکرهای بزرگی در سر داشتند، این زوج دوست داشتند کارآفرینی کنند و با ایدهشان نانی هم به سفره همشهریهایشان بگذارند. همین شد که برای توسعه کارشان، به سراغ کمیته امداد امام خمینی (ره) رفتند، به جایی که تسهیلگران این کمیته آماده ارائه خدمات بودند.
وقتی صنایع دستی، نانآور میشود
جمشید میگوید که در جلسات هماندیشی و راهنمایی برای شروع یک کسب و کار، استعدادسنجی این زوج هنرمند، به سمت به دست آوردن روزی حلال از صنایع دستی رفت. آنها اما باید در کلاسهای آموزشی کمیته امداد امام خمینی (ره)، شرکت میکردند، کلاسهایی مانند بازاریابی و کلاسهای تکمیلی هنری، برای شروع مطمئن کار. بعد از گذراندن این دورههای آموزشی بود که این زوج هنرمند، برای شروع یک کسبوکار، تسهیلات بانکی دریافت کردند و کار را با عضو جدید از خانواده خود شروع کردند، با کمیته امداد.
برابری میگوید که حالا ۱۵ سال از آن روزها میگذرد. حالا جمشید و زهرا، خانواده هنرمند خود را بزرگتر کردهاند و با ۱۰ نفر از هنرمندان دیگر شهرشان، کار میکنند. بسیاری از اهالی شهرهای دیگر، زمانی که به مسافرت میروند، از این زوج خرید میکنند؛ از کسانی که مانند دیگر هنرمندان شهرشان، به فکر شناساندن هر چه بهتر صنایع دستی دیارشان، به دیگر نقاط کشور هستند.